دست کج
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
کنایه از: دزد، جیب بر.
جمله سازی با دست کج
ای گل دگر ز دست کجا می گذارمت نتوان فریب داد مرا، خوب دارمت
بنای کج نشود راست گفته اند ولیک بدست کج منشان این بنای کج شده راست
پرده تن حجاب شد از پی دیدن رخت دست کجا که برکشم از رخ تو حجاب را
بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است خاک را آسودگی از پهلوی همواری است
کشتی زشتر وصف طبیعی است ولیکن با شیر ژیان دست کجا در کمر آرد
مار جهان را چو دید مرد به دل دست کجا در دهان مار کند؟