انبساط به معنای گسترش یا افزایش حجم یک ماده است که معمولاً به علت تغییرات دما یا کاهش فشار اتفاق میافتد. در واقع، زمانی که یک ماده دچار انبساط میشود، فضای بیشتری را در محیط اشغال میکند. این پدیده میتواند به راحتی در زندگی روزمره مشاهده شود، برای مثال وقتی که آب در دماهای پایین یخ میزند، حجم آن افزایش مییابد و این موضوع نشاندهندهی انبساط ماده در نتیجهی تغییرات دما است. انبساط به ما کمک میکند تا درک بهتری از رفتار مواد در شرایط مختلف داشته باشیم و نقش مهمی در بسیاری از فرآیندهای طبیعی و صنعتی ایفا میکند. بنابراین، این پدیده نهتنها در علم فیزیک بلکه در زندگی روزمره ما نیز تأثیرگذار است و درک آن میتواند به ما در بسیاری از زمینهها کمک کند.
انبساط
لغت نامه دهخدا
انبساط. [ اِم ْ ب ِ] ( از ع، اِمص ) فراخی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). سمت. ( یادداشت مؤلف ). || گستاخی. ( زمخشری ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( تاریخ بیهقی ):
پادشاها بنده در حضرت برسم عرض داشت
انبساطی می نماید بر امید رحمتت.جمال الدین سلمان ( از آنندراج ).سلطان از قصور ارتفاعات و انکسار معاملات ضجر شد و با وزیر عتاب آغاز نهاد و او را بغرامت آن اتلاف مؤاخذت کرد و او از سر دالّت و انبساط بجواب موحش قیام مینمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ سنگی ص 359 ). || خوشی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( مؤید الفضلاء ). شادی و خرمی و فرح و نشاط و تفریح و عیش. ( ناظم الاطباء ). گشادگی خاطر. ( فرهنگ فارسی معین ). خوش طبعی. مسرت. سرور. شادمانی. ( یادداشت مؤلف ): چون دیدند که سلیمان [ عبدالملک ] را طبع خوش گشت و بساط انبساط گسترانید...( تاریخ بخارا ).
با تو بر روی بساط انبساط
نرد طیبت باخت خادم یک ندب.سوزنی.ملاطفت او واجب می داشتند و طریق انبساط و ملاطفت برقرار. ( جهانگشای جوینی ). یکی از آن میان بطریق انبساط گفتش. ( گلستان ).
چنانکه مشرق و مغرب بهم نپیوندد
میان عالم و جاهل تألفست محال
وگر بحکم قضا صحبت اتفاق افتد
بدانکه هر دو بقید اندرند و سجن و وبال
که آن بعادت خویش انبساط نتواند
وزاین نیاید تقریر علم با جهال.سعدی.- انبساط خاطر؛ گشادگی خاطر. شادی. || گشاده رویی. ( ناظم الاطباء ). خوشرویی. خوش منشی. ( یادداشت مؤلف ). اختلاط. ( مؤید الفضلاء ). || ( اصطلاح تصوف ) بسط. ( فرهنگ فارسی معین ). عبد منبسط؛ کسی است که کلام و تصرفات او بر جریان عادت باشد و بعبارت دیگر کارهای خوب عادت او شده باشد و حشمت و رعب از قلب او زایل شده باشد و آن یا انبساط با خلق است و یا انبساط با حق. همچنین انبساطعبارت است از ارسال سجیت و تحاشی از وحشت حشمت که عبارت از سیر با عادت میباشد. ( از فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی ). مقابل قبض:
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. گشاده رو شدن، گشاده رویی، شادی.
۳. (فیزیک ) افزایش ابعاد جسمی بدون تغییر در خواص آن، معمولاً در اثر افزایش حرارت.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) باز شدن گسترده شدن پهناور گردیدن ممتد شدن. ۲ - گشاده رو شدن. ۳ - ( اسم ) شادی گشادگی خاطر. ۴ - گستاخی بستاخی. ۵ - بسط ۶ - مقدار افزایش طولی و سطحی و حجمی اجسام و مایعات و گازها که در برابر حرارت پیدا می کنند و این افزایش بر حسب نوع شئ و جنس آن و میزان حرارتی که بان میدهند متفاوت است. جمع: انبساطات.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
در فیزیک، افزایش اندازۀ جسمی با جرم ثابت. این امر ممکن است بر اثر افزایش دما (انبساط گرمایی۱) یا افزایش فشار داخلی حاصل شود. میزان انبساط واحد حجم، واحد سطح، یا واحد طول به ازای هر درجه افزایش دمای هر ماده را انبساط پذیری۲ یا ضریب انبساط گرمایی آن ماده می نامند.
thermal expansionexpansivity
ویکی واژه
باز شدن، گسترده شدن.
شاد و خوشرو شدن.
شادمانی.
گسترده و پهناور گردیده.
گشاده شدن.
جمله سازی با انبساط
از آن من سخن گفتن از انبساط توبی خویش غلطیدن اندر بساط
در شبستان روزگار عزب در ملاقات و انبساط حذور
چون بجنبش آید آن بحر کرم انبساطش میفزاید دمبدم