اناث

اناث جمع انثی از ریشه انَث به وزن ادب به معنای موجودی نرم و قابل انعطاف است. به همین دلیل، وقتی آهن در آتش نرم می‌شود، عرب می‌گوید: اَنَثَ الْحَدِیْدُ. همچنین، به جنس زن اناث و مؤنث گفته می‌شود زیرا این جنس لطیف‌تر و انعطاف‌پذیرتر است. اما برخی مفسران بر این باورند که قرآن در اینجا به بت‌های معروف قبایل عرب اشاره دارد که هر کدام بت خاصی را انتخاب کرده و نام مؤنثی بر آن گذاشته بودند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بیان می‌کند که واژه اناث جمع انثى است. زمانی که گفته می‌شود انث الحديد، به معنای نرم و چکش‌پذیر شدن آهن است. همچنین، اگر گفته شود انث المكان، به این معناست که آن زمین به سرعت سرسبز یا قابل کشت شده است. از این موارد استفاده، می‌توان دریافت که یک ویژگی مشترک در تمام این کاربردها وجود دارد و آن انفعال، نرمی و تأثیرپذیری است. به همین دلیل، جنس ماده از هر حیوانی نیز انثى نامیده می‌شود. همچنین، اگر بت‌پرستان، بت‌ها و معبودهای خود را اناث می‌خوانند، به گفته برخی، این به این دلیل است که به زعم آنان، این بت‌ها و معبودها تأثیرپذیر و منفعل هستند و خودشان فاعل و اثرگذار نیستند و هیچ‌یک از خواسته‌های پرستندگان خود را برآورده نمی‌کنند.

لغت نامه دهخدا

اناث.[ اُ ] ( از ع، اِ ) ماده از انسان، بزرگ باشد یا کوچک، دختر باشد یا زن. ( ناظم الاطباء ). زنان. مادگان:
از تو نوشند از ذکور و از اناث
بی دریغی در عطایا مستغاث.مولوی.- اناثاً و ذکوراً؛ خواه زن و خواه مرد و خواه دختر و خواه پسر. ( ناظم الاطباء ).
- اناث و ذکور؛ زنان و مردان. ( آنندراج ):
برّ تو بر تن وضیع و شریف
مهر تو در دل اناث و ذکور.مسعودسعد.و رجوع به ماده بعد شود.
اناث. [ اِ ] ( ع اِ ) ج ِاُنْثی ̍. ماده ها. ( از اقرب الموارد ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). مقابل ذکور. مادگان. زنان. در فارسی غالباً اُناث تلفظ کنند. ( از فرهنگ فارسی معین ).
اناث.[ اِ ] ( ع اِ ) ستاره های اُنْثی ̍. ( ناظم الاطباء ). ستاره های خرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || آنچه جان ندارد مانند درخت و سنگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از قاموس از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] ( اِ. ) جِ انثی، زنان.،~ و ذکور زنان و مردان.

فرهنگ فارسی

زنان، مادگان، جمع انثی
( اسم ) جمع انثی زنان مادگان مقابل ذکور. یا اناث و ذکور. زنان و مردان مادینه و نرینه.
ستاره های انثی. ستاره های خرد. یا آن چه جان ندارد مانند درخت و سنگ.

ویکی واژه

جِ انثی؛ زنان.؛~ و ذکور زنان و مردان.

جملاتی از کلمه اناث

ای به تو نازش صغار و کبار وش ز تو روزی اناث و ذکور
نیل طاعت کشیده اقبالش بر چه بر جبههٔ اناث و ذکور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم