کلمه الکی در زبان فارسی به معنای چیزی است که بیدلیل، بیاساس و غیرواقعی باشد. این واژه به هر موضوع یا حالتی اطلاق میشود که نه تنها واقعی نیست بلکه از نظر محتوا نیز توخالی و بیهوده به نظر میرسد. به عبارتی دیگر، هر چیزی که فاقد جدیت و اعتبار باشد، میتواند به عنوان الکی شناخته شود. این مفهوم به ما یادآوری میکند که در دنیای امروز، باید مراقب اطلاعات و ادعاهایی که به ما ارائه میشود، باشیم و از تشخیص واقعیتهای اساسی در برابر ظواهر بیمحتوا غافل نشویم. در نتیجه، آگاهی از این واژه و مفهوم آن میتواند به ما کمک کند تا در انتخابهای روزمره خود دقت بیشتری داشته باشیم و از سرگردانی در دنیای پر از اطلاعات نادرست جلوگیری کنیم.
الکی
لغت نامه دهخدا
الکی. [ اَ ل َ ] ( ص نسبی ) در تداول عامه، کاری ظاهری بی آنکه حقیقتی داشته باشد. باطل. دروغ. مترادف کشکی.
الکی. [ اُ ] ( ع اِ ) قسمی تمرین نظامی. ( دزی ج 1 ص 34 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. کار عبث و بیهوده.
۲. سخنی که حقیقت نداشته باشد، دروغین.
۳. (قید ) بدون دلیل جدّی، از روی تفنن: او هر روز الکی به پارک می رفت.
فرهنگ فارسی
قسمی تمرین نظامی
دانشنامه عمومی
«الکی» یک آلبوم زنده است که مجموعه ای ست از چندین ترانه جدید که نامجو آن هارا در کنسرت دانشگاه استنفورد اجرا نموده است.
• «هوشم ببر» - ۷:۰۲
• «هلل هلا» - ۸:۲۶
• «نامه» - ۶:۵۰
• «آن من است او» - ۷:۰۶
• «دیلمان» - ۱۲:۵۱
• «زده» - ۵:۵۰
• «یار جانی» - ۲:۵۱
• «الکی» - ۱۴:۱۲
• «زلف» - ۶:۱۸
• «هوشم ببر» غرلی از سعدی است
• «نامه»، «زده» و «زلف» غزل هایی از حافظ هستند
• «آن من است او» و «دیلمان» دو غزل از مولوی هستند
• «یار جانی» آهنگی محلی متعلق به شهر بیرجند است
• «الکی» شعری از خواننده این آلبوم محسن نامجو است
الکی (ترانه). الکی نام تک آهنگی از سیاوش قمیشی با شعر افشین مقدم و آهنگسازی سیاوش قمیشی و تنظیم خشایار احمدیه ( Kc Bondar ) است که در بهمن ۱۳۸۸ منتشر شد.
استقبال بی سابقه از این ترانه موجب تبدیل به یکی از بهترین آثار سال ۱۳۸۹ شد.
الکی (شیلی). استان الکی ( به اسپانیایی: Provincia de Elqui ) یک استان در شیلی است که در منطقه کوکیمبو واقع شده است. الکی ۱۶٬۸۹۵٫۱ کیلومتر مربع مساحت و ۴۴۲٬۹۹۹ نفر جمعیت دارد.
ویکی واژه
(عا.)
بیخود، بیهوده، بی جهت.
اَلَک" واژه ای ایرانی برآمده از واژه یِ " اَل:al" به همراه پسوندِ " َک:ak" بوده است. در زبانِ آریاییِ سانسکریت واژه یِ " اَل" به چمِ " اهلیت یا صلاحیت داشتن، بازداشتن، جلوگیری کردن ( از )، ممانعت کردن، مانع شدن، آراستن، زیبا کردن " بوده است و پسوندِ " َ ک" نیز پسوندِ باستانی در زبانهایِ آریایی بوده است. پَسگَشت: رویبرگِ 183 از نبیگِ " فرهنگ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه یِ دوم
دروغکی.
جمله سازی با الکی
سالکی کش تجلی صوری است گر خطا کرد مایهٔ دوری است
بار دیگر سالک حق حق شدم سالکی رفته تمامی حق شدم
الا کلّ حیّ هالک و ابن هالک و ذو نسب فی الهالکین عریق