التفات

التفات یکی از تکنیک‌ها و آرایه‌های ادبی است که با شکستن روال عادی گفتار، تأثیر قابل توجهی در بیداری و جلب توجه مخاطب دارد. تمامی شاهکارهای بزرگ بشری، از جمله آثار هنری، عمیق‌ترین درک‌ها و تجربیات انسان از خود، جامعه و جهان را در خود جای داده‌اند. هنرمند تا زمانی که مجموعه‌ای ارزشمند از میراث فرهنگی و ادبی گذشته، چه به صورت شفاهی و چه کتبی، در درون خود نداشته باشد و یا از طریق تفکر، تعقل و الهام به این میراث دست نیافته باشد، نمی‌تواند به خلق آثار ادبی برجسته بپردازد. اوج شگفتی این خلاقیت زمانی نمایان می‌شود که هنرمند این میراث فرهنگی و ادبی را با هم ترکیب کرده و با درک و بهره‌گیری از آن، استعدادها و توانایی‌های نهفته خود را بیدار کند و با این ترکیب، طرحی نو ارائه دهد.

لغت نامه دهخدا

التفات. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) وانگریستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). بازپس نگریستن. ( ترجمان علامه جرجانی ). برگشته نگریستن. ( منتهی الارب ). بگوشه چشم نگریستن. ( غیاث اللغات ). پروای کسی کردن: سلطان را التفات نظری افتاد نوشتکین را دید دست بشمشیر یازیده... ( ترجمه تاریخ یمینی ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) بازنگریستن، روی کردن. ۲ - (اِمص. ) مهربانی، لطف. ۳ - توجه.

فرهنگ عمید

۱. به سوی کسی نگریستن.
۲. توجه کردن.
۳. توجه و لطف داشتن به کسی.
۴. (ادبی ) در بدیع، آن است که متکلم یا شاعر در کلام یا شعر خود از تکلم به خطاب، از خطاب به غیبت، از غیبت به خطاب، یا از مخاطب به مخاطب دیگر بپردازد، مانندِ این شعر: ناسزایی را چو بینی بخت یار / عاقلان تسلیم کردند اختیار (سعدی: ۷۵ ) و یا در این شعر: آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد / در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر (سعدی۲: ۴۵۷ ).

فرهنگ فارسی

بسوی کسی نگریستن، روکردن، توجه کردن، توجه داشتن به کسی
۱ - ( مصدر ) باز نگریستن روی آوردن. ۲ - ( اسم ) نگرش. ۳ - اکرام. ۴ - مهربانی لطف. ۵ - پروا توجه. ۶ - آنست که از مطلبی بمطلب دیگر یا از مخاطب بغایت و از غایب بمخاطب یا از مخاطبی بمخاطب دیگر توجه کنند: ( آه درد آلود سعدی گر ز گردون بگذرد در تو کافر دل نگیرد ای مسلمانان نفیر. ) (سعدی ) که یک بار از خطاب بمحبوب متوجه مسلمانان شده بر سبیل استرحام فریاد کرده است.

فرهنگ اسم ها

اسم: التفات (پسر) (عربی) (تلفظ: eltefāt) (فارسی: اِلتفات) (انگلیسی: eltefat)
معنی: توجه، نگرش، مهربانی، لطف

دانشنامه آزاد فارسی

التفات (apostrophe)
(در لغت به معنی وانگریستن) اصطلاحی در بدیع. به موجب آن گوینده ضمن بیان مطلب روی سخن را به شخص یا امری غایب می گرداند، مانند این بیت از حافظ «صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را/ که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را» یا «آفتابا مددکن که امروز/باز بالنده تر قد برآرم/یاریم ده که رنگین تر از پیش/تن به لبخند گرمت سپارم» (سیاوش کسرایی). چنانچه خطاب متوجه مقام و یا نیرویی باشد که شاعر از او در سرودن شعر خود مدد جوید، این قسم التفات را استمداد می گویند.

ویکی واژه

بازنگریستن، روی کردن.
مهربانی، لطف.
توجه.

جملاتی از کلمه التفات

التفاتی بیکی گوشه چشم ار نکنی سبب آفت صد گوشه نشین خواهد بود
من گرچه دل خرابم بر من چه التفاتش گنجی که از غم خود عالم خراب بیند
هرگز نبود از فلکش چشم التفات اورا ز التفات تو چشم عنایتست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال نخود فال نخود فال ارمنی فال ارمنی فال اعداد فال اعداد