واژه اعمال جمع کلمه عمل است و به مجموعهای از کارها، فعالیتها یا رفتارها اشاره دارد که این کارها میتوانند مثبت یا منفی، معنوی یا دنیوی باشند.
کاربردها
در زمینه دینی: در متون دینی، این واژه به کارهایی اشاره دارد که افراد در راستای عبادت، اخلاق و رفتار نیکو انجام میدهند. مثلاً در قرآن کریم به اعمال صالحه اشاره شده که به کارهای نیک و پسندیده تعبیر میشود.
در زمینه اجتماعی: در علوم اجتماعی و روانشناسی، این کلمه به رفتارها و فعالیتهای فردی و اجتماعی اشاره دارد که بر روابط بین افراد و جامعه تأثیر میگذارند.
در زمینه قانونی: در حقوق، این کلمه به اقداماتی اشاره دارد که ممکن است تبعات قانونی داشته باشند. به عنوان مثال، اعمال مجرمانه به کارهایی اطلاق میشود که بر اساس قانون جرم شناخته میشوند.
تأثیرات
اعمال هر فرد میتواند بر شخصیت و روان او تأثیر بگذارد. انجام کارهای نیکو میتواند به افزایش احساس رضایت و خوشبختی کمک کند، در حالی که انجام کارهای منفی ممکن است منجر به احساس گناه یا افسردگی شود. از طرفی دیگر عمل و رفتار افراد بر جامعه نیز تأثیرگذار است. رفتار نیکو و مثبت میتواند به بهبود روابط اجتماعی و ایجاد همبستگی کمک کند، در حالی که رفتارهای منفی میتواند به تفرقه و تنش اجتماعی منجر شود.
اعمال. [اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عمل، کار و خدمت. ( آنندراج ). ج ِ عَمَل. ( مؤید الفضلاء ). ج ِ عَمَل، بمعنی کار و خدمت. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ِ عَمَل، یعنی هر کارکه از جانداری با نیت سر زند. ( از اقرب الموارد ). کردار. کار. خدمت. کارها. ( ناظم الاطباء )
( اَ ) [ ع. ] ( اِ. )جِ عمل. ۱ - کارها، کرده ها. ۲ - شغل ها، پیشه ها. ۳ - نواحی (حکومتی ).
( اِ ) [ ع. ] (مص ل. ) به کار بستن.
۱. به کار بردن، به کار بستن.
۲. [قدیمی] کار فرمودن.
= عمل
( مصدر ) کار بستن بکار افکندن بکار بردن بکار داشتن: تا آنجا که ممکن است از اعمال زور باید خودداری شود.
[ویکی الکتاب] معنی أَعْمَال: کارها
معنی مَثُوبَةً: پاداش - جزا (هم در مورد اعمال بد و هم درمورد اعمال خوب)
معنی أَعْمَالُکُمْ: اعمال شما
معنی کِتَابُنَا: کتاب ما - نوشته ی ما - نامه ی(اعمال)ما
معنی کِتَابَهُ: کتاب او - نوشته ی او- نامه ی(اعمال)او
معنی کِتَابِهَا: کتاب او - نوشته ی او- نامه ی(اعمال)او
معنی کِتَابَهُمْ: کتاب آنها - نوشته ی آنها - نامه ی(اعمال)آنها
معنی تَمْرَحُونَ: بی اندازه خوشحالی می کنید(ازمرح به معنای افراط در خوشحالی است که از اعمال مذموم بشمار میرود )
معنی عُرْفِ: آن سنن و سیرههای جمیل جاری در جامعه است که عقلای جامعه آنها را میشناسند، به خلاف آن اعمال نادر و غیر مرسومی که عقل اجتماعی انکارش میکند، که اینگونه اعمال عرف معروف نبوده بلکه منکر است
معنی مُقَصِّرِینَ: کوتاه کنندگان - آنان که عمل تقصیر را انجام می دهند ( یکی از اعمال حج که کوتاه کردن ناخن بعد از سعی صفا و مروه می باشد و با این عمل از احرام خارج می شوند)
معنی حَجَّ: قصد کرد-قصد کردن(چون هرکس که بخواهد همان مناسکی را که حضرت ابراهیم علیه السلام انجام دادبه جا آورد،باید قصد خانه خداکند به این اعمال نیز "حج"می گویند)
معنی سَنُیَسِّرُهُ: به زودی اورا آماده خواهیم کرد ( ازکلمه تیسیر به معنای تهیه کردن و آماده نمودن است و منظور در عبارت "فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَیٰ " این است که توفیق اعمال صالحه را به او بدهد، و انجام اینگونه اعمال را برایش آسان سازد، به طوری که هیچ گونه دشواری در...
ریشه کلمه:
عمل (۳۶۰ بار)
به کار بردن، به کار بستن.
کار فرمودن.
جمع عمل