احکامی

لغت نامه دهخدا

احکامی. [ اَ ] ( ص نسبی ) داننده علم احکام نجوم. اخترگوی.

فرهنگ عمید

کسی که در احکام نجوم تخصص دارد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به احکام. ۲ - دانند. علم احکام نجوم اخترگوی اختر شمار.

جمله سازی با احکامی

از احکامی که به امضایی معروفند نیز می‌توان به اکثر مقررات مربوط به عقود و ایقاعات و معاملات مثل حلیت ِ بیع، اعتبار عقد ضَمان، اعتبار نکاح و مالکیت خصوصی، حق حِضانت اطفال، اصل لزوم در عقود، اعتبار عقد اجاره، عقد مضاربه، صلح، ختنه، ممنوعیت جنگ در ماه‌های حرام، قاعدهٔ غرور، اصل صحت، دیه، برده‌داری، حجیت و اعتبار اَمارات و پاک‌کنندگی بعضی چیزها اشاره کرد.
اراده، اساس و بنیان عقود و تصرّفات به‌شمار می‌آید، به گونه‌ای که بدون آن نمی‌توان بر هیچ عقد و تصرّفی آثار شرعی و حقوقی مترتب کرد. مکان اراده، قلب است و به دلیل منزلت والای اراده است که نمی‌توان هیچ امری به آن نسبت داد مگر اینکه اراده، به گونه‌ای اظهار و علنی گردد. سکوت یکی از طرق اظهار اراده است که همچون وسایل دیگر تعبیر از اراده یعنی لفظ، کتابت، فعل و اشاره، هر کدام جداگانه دارای احکامی است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
اتی یعنی چه؟
اتی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز