ابلهی

کلمه ابلهی در زبان فارسی به معنای نادانی، بی‌خردی یا احمق بودن است. این واژه به نوعی به رفتار یا ویژگی‌های فردی اشاره دارد که به نظر می‌رسد نادان، بی‌فکر یا غیرعاقل باشد.

استفاده در جملات

فرد ابله: به فردی اطلاق می‌شود که در تصمیم‌گیری‌ها یا رفتارهایش نادان و بی‌فکر است.

ابلهی در عمل: به معنای انجام کارهای نادرست یا غیرعاقلانه است که ممکن است به نتایج منفی منجر شود.

کاربردهای دیگر

در ادبیات و شعر: واژه ابلهی ممکن است به صورت مجازی به کار رود و به نقد رفتارهای اجتماعی یا فرهنگی اشاره کند. شاعران و نویسندگان ممکن است از این واژه برای توصیف رفتارهای نادرست یا غیرمنطقی در جامعه استفاده کنند.

لغت نامه دهخدا

ابلهی. [ اَ ل َ ] ( حامص ) بلاهت. حماقت. رعونت. رعنائی. حمق. تناوک. غمری. خویلگی. سرسبکی. ساده لوحی. گولی. کم خردی. نادانی. سلیم دلی

فرهنگ معین

(اَ لَ ) [ ع - فا. ] (حامص. ) بلاهت، ساده لوحی، کم خردی، نادانی.

فرهنگ عمید

ساده لوحی، کم خردی.

فرهنگ فارسی

بلاهت حماقت سر سبکی ساده لوحی گولی کم خردی نادانی سلیم دلی.

جملاتی از کلمه ابلهی

راه لذت از درون دان نه از برون ابلهی دان جستن قصر و حصون
ای سید کتب خانه برآشفتی تا ابلهی و بیخودی و خفتی
گفتم که نمی‌نهی رخی بر رخ من گفتا برو ابلهی مکن پیل آمد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم