انتساخ

لغت نامه دهخدا

انتساخ. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نوشتن و نسخه گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نسخه گرفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). نسخت گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). نسخه برداشتن. نوشتن از روی متنی. ( فرهنگ فارسی معین ). نقل کردن از کتابی حرف بحرف.( از اقرب الموارد ). || زایل گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یقال انتسخت الشمس الضل؛ ای ازالته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ازاله. ( از اقرب الموارد ). جانشین شدن هر چیزی چیزی دیگر را؛ کل شی ٔخلف شیئاً فقد انتسخه. ( از مصباح از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) استنساخ و نسخه برداشتن. ( ناظم الاطباء ). نسخه برداری. ( فرهنگ فارسی معین ): این کتاب صد مجلد است در قطع حال که عمری تمام در انتساخ آن مستغرق شود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 207 ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع. ] (مص ل. ) نسخه برداشتن از روی نوشته ای.

فرهنگ عمید

نسخه برداشتن، نسخه گرفتن، نوشتن از روی چیزی، نسخه برداری.

ویکی واژه

نسخه برداشتن از روی نوشته‌ای.

جمله سازی با انتساخ

انه القادر علیه و المتطول به. والحمدلله رب العالمین والصلوة علی رسوله محمد و آله اجمعین و فرغ من انتساخه محمود بن عثمان بن ابی نصر الطبری غفر الله له و لوالدیه ولجمیع المومنین و لمن قال آمین ضحوة یوم الخمیس لثلاث لیال بقین من المحرم سنة احدی و خمسین و خمس مائة.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ددی
ددی
الم
الم
افراهیم
افراهیم
نغمه
نغمه