زود خشم

لغت نامه دهخدا

زودخشم. [ خ َ ] ( ص مرکب ) کم حوصله و کسی که بزودی متغیر شده و خشمناک گردد. ( ناظم الاطباء ). آنکه زود به خشم آید و افروخته گردد. ( آنندراج ). زودغرس. حداد. زلق. تنگدل. کم حوصله. زمعی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ):
شتاب آورد زشت نیکو به چشم
نه نیکو بود پادشا زودخشم.ابوشکور.

فرهنگ عمید

کم حوصله و تندخو، کسی که زود خشمناک شود.

فرهنگ فارسی

کم حوصله و کسی که بزودی متغییر شده و خشمناک گردد آنکه زود به خشم آید و افرخته گردد.

ویکی واژه

irascibile

جمله سازی با زود خشم

💡 سپهبد بخندید و بگشاد چشم فرو ماند زان ترک و بفزود خشم

💡 ای کینه ساز عربده پرداز من، مرو ای زود خشم دیر پشیمان من بیا

💡 زپیری سست خیز سال فرسود چو طفلان زود خشم و دیر خشنود

💡 کم مهر و زود خشمی گلچهر و شوخ چشم طرار و دلفریبی طناز و نازنینی

💡 چنان با تهی چشمی‌ام زود خشم که نرگس ز خاکم دمد سیر چشم