دم برآوردن

مصدر دَم برآوردن در زبان فارسی، دارای دو معنای اصلی و کاربردی است. در کاربرد نخست، این اصطلاح به فرآیند فیزیولوژیکی خروج هوا از ریه‌ها و نای اشاره دارد و معادل عمل بازدم در چرخۀ تنفس محسوب می‌شود. این عمل که بخش جدایی‌ناپذیر حیات است، به‌صورت غیرارادی انجام می‌شود و اساس تبادلات گازی بدن را تشکیل می‌دهد. در معنایی مجازی و ادبی، این واژه برای بیان مفهوم سخن گفتن و صحبت کردن به‌کار می‌رود. در این کاربرد، برآوردن دم از گلو استعاره‌ای از ابراز کلام و انتقال مفاهیم ذهنی به‌وسیلهٔ گفتار است. این تعبیر کهن، نشان از پیوند ناگسستنی حیات فیزیکی و حیات اجتماعی و فرهنگی انسان دارد. بنابراین، این واژه در دو حوزۀ متمایز جسمانی و ارتباطی معنا می‌یابد و گواه ظرفیت بالای زبان فارسی در خلق استعاره‌های پرمعنا است. از سویی نمایانگر یکی از پایه‌ای‌ترین اعمال زیستی است و از سوی دیگر، نماد یکی از پیچیده‌ترین و متعالی‌ترین توانایی‌های بشری، یعنی برقراری ارتباط کلامی محسوب می‌شود.

فرهنگ معین

( دم برآوردن ) (دَ. بَ. وَ دَ ) ۱ - (مص ل. ) تنفس. ۲ - سخنن گفتن. ۳ - (مص م. ) نیست ونابود کردن.

فرهنگ فارسی

( دم بر آوردن ) ( مصدر ) ۱ - بیرون آوردن هوا از ریه و قصبه الریه تنفس. ۲ - صحبت کردن سخن گفتن.

ویکی واژه

تنفس.
سخنن گفتن.
نیست ونابود کردن.

جمله سازی با دم برآوردن

دم برآوردن بود بی یاد حق بر دل گران دلو خالی از چه کنعان کشیدن مشکل است
خود دلت میداد ای شیخ کبار زان همه مردم برآوردن دمار
بی رضای تو دم برآوردن جز به امر تو آب و نان خوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی استخاره کن استخاره کن