لافند
فرهنگ فارسی
جمله سازی با لافند
ای آنکه برت بتان ز خود کم لافند مانند منت هزار در اوصافند
جان هر مرغی که آمد سوی قاف جملهٔ عالم ازو لافند لاف
مغز است او ز قافله عسکر سخن و اینها همه به دمدمه لافند چون درای
در آن جوشش بگو کوشش چه باشد چه می لافند از صبر این صبوران
حریف دفتر لافند همسران تو فیّاض بیا تو هم ورقی چند از کتاب برآور