خوشرفتار
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] ویژگی انسان یا حیوانی که که خوب راه می رود، خوش گام.
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خوشرفتار
ز بس حیرت فزا افتاده نخل جلوه زیب او روانی را به آب، آن سرو خوشرفتار نگذارد
تا نگیرد دامنش گردی کشد جاروب وار دامن خود در ره آن سرو خوشرفتار گل
اگر چه کبک خوشرفتار منت برزمین دارد به تیغ کوه خود را می زند ازشرم رفتارش
بوستان از شاخ گل دستی که بالا برده بود در زمان سرو خوشرفتار او بر دل گذاشت
به گوشم مژدهای آمد که امشب یار میآید به بالین سرم آن سرو خوشرفتار میآید