خروس بازی

لغت نامه دهخدا

خروس بازی.[ خ ُ ] ( حامص مرکب ) عمل خروس باز. تربیت خروس برای جنگ. || بجنگ اندازی خروس. ( از آنندراج ). || مکاری. حیالی. ( از آنندراج ):
جهان بجنگ فکنده ست تاجداران را
خروس بازی این پیر را تماشا کن.سلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) نوعی سرگرمی که در آن خروس ها را با هم به جنگ وامی دارند.

فرهنگ فارسی

عمل خروس باز تربیت خروس برای جنگ

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:خروس جنگی

ویکی واژه

نوعی سرگرمی که در آن خروس‌ها را با هم به جنگ وامی دارند.

جمله سازی با خروس بازی

جهان به جنگ فکنده ست تاجداران را خروس بازی این پیر را تماشا کن!
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مفتوح
مفتوح
علت
علت
کس کش
کس کش
کصخل
کصخل