تطییب
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. حلال کردن.
ویکی واژه
جمله سازی با تطییب
قوله: «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً»، لم یقل الی الجنان وفدا، تطییبا لقلوب خواص المحبین. فانّهم لا یعبدونه رجاء الجنة و لا خوف النار، بل یعبدونه لاجله، فوعدهم انّه یحشرهم الیه. بهشت جویان دیگرند، و خدای تعالی جویان دیگر.
پس حجاب عصمت و نقاب عفت از پیش برگرفت و هر شبی از برای تحصیل لذت و تطییب معاشرت به خانه معشوق می رفت و با خود می گفت:
بدان که هرگاه کسی غیبت دیگری را کرده باشد کفاره آن، این است که ابتدا توبه نماید و پشیمان شود و بعد از آن، اگر آن شخصی که غیبت او شده زنده باشد و دسترس به او باشد و شنیده باشد، از او حلیت حاصل نماید، و «تطییب خاطر او کند.