بوبین
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (برق ) وسیله ای در بعضی دستگاه های برقی شبیه قرقره که روی آن سیم پیچی شده و فشار جریان برق را بالا می برد.
فرهنگ فارسی
( اسم ) استوانه کوچک و قرقره و ماسوره فلزی یا چوبین یا پلاستیکی که بدور آن نخ و کاغذ و ابریشم و پشم و غیره بپیچند قرقره ای که بدور آن سیم فلزی روپوش داری بچیچند و جریان الکتریسیته از آن عبور کند و یا بوسیل. آن بتوان تغییری در جریان برق ایجاد کرد پیچک
ویکی واژه
جمله سازی با بوبین
گفت یک خاصیتم در بینی است کار من در خاکها بوبینی است
در تهران، شیراز، مشهد و اصفهان، و همچنین؛ استانبول، هراره، بوبینی فرانسه بیمارستانهایی به افتخار وی نامگذاری شدهاند.
به دلیل استهلاک کمتر تجهیزات دیجیتالی، طول عمر آنها بهطور قابل ملاحظهای از تجهیزات الکترومکانیکی بیشتر است؛ لذا با حذف رلههای مکثر که دارای کنتاکت و بوبین هستند و جایگزینی آنها با منطقهای نرمافزاری، به طرز چشمگیری متوسط رویداد خطا در سیستم کاهش مییابد.
گاهی به چشم لطف مه من بوبین مرا در آتش فراق مسوز اینچنین مرا
شد ز جفای آسمان قامت ماه در کمین چشم کشاده سیدا گردش چرخ را بوبین