بدهکاری

بدهکاری به معنای داشتن بدهی یا دین است. وقتی شخص یا نهادی مقداری پول یا مال را از دیگری قرض می‌گیرد و متعهد می‌شود که آن را در زمان مشخصی بازپرداخت کند، در اصطلاح گفته می‌شود که او بدهکار است. بدهکاری می‌تواند شامل انواع بدهی‌ها مانند پول، کالا یا حتی انجام کاری مشخص باشد.

بدهکاری معمولاً دو طرف دارد: بدهکار و طلبکار. بدهکار کسی است که دین بر عهده دارد و موظف است آن را به طلبکار بازگرداند، و طلبکار کسی است که حق دارد بدهی خود را از بدهکار دریافت کند. این رابطه در زندگی روزمره، تجارت، بانکداری و قوانین مدنی اهمیت زیادی دارد و قوانین مشخصی برای پرداخت بدهی و حل اختلافات مرتبط با آن وجود دارد.

از دید اخلاقی و اجتماعی، این مفهوم نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. بازپرداخت به موقع بدهی نشان‌دهنده صداقت و مسئولیت‌پذیری فرد است و نپرداختن آن ممکن است به مشکلات مالی، قانونی و حتی خدشه به اعتماد اجتماعی منجر شود. بنابراین بدهکاری نه تنها یک مفهوم اقتصادی، بلکه یک موضوع اخلاقی و حقوقی نیز به شمار می‌رود.

لغت نامه دهخدا

بدهکاری. [ ب ِ دِ ] ( حامص مرکب ) صفت بدهکار. چگونگی بدهکار. || دَین. قرض. وامداری. قرض داری. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص. ) عمل بدهکار، وامداری، قرض داری. مق بستانکاری.

فرهنگ عمید

وام داری، قرض داری.

فرهنگ فارسی

عمل بدهکار وامداری قرض داری مقابل بستانکاری.

ویکی واژه

عمل بدهکار، وامداری، قرض دا
مق بستانکا

جمله سازی با بدهکاری

سه جوان خرده‌فروش مواد مخدر که از سر اجبار و غفلت به بدهکاری کشیده شده‌اند، در تنگنایی گرفتار می‌شوند و تصمیم به انجام مأموریتی مشترک می‌شوند. در این میان، دختری وارد زندگیشان شده و سرنوشتشان را دستخوش تغیر می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال حافظ فال حافظ فال عشقی فال عشقی