باد نشسته

فرهنگ معین

(نِ تِ ) (ص مر. ) کسی که غرور و تکبر از سرش به در رفته.

ویکی واژه

کسی که غرور و تکبر از سرش به در رفته.

جمله سازی با باد نشسته

گیرم که سلیمان نبی را پسری بر باد نشسته ای، جهان می سپری
تو سلیمانی و زیر تو فرس تخت روان تخت از معجزه بر باد نشسته چو غبار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گویا
گویا
حلما
حلما
سلیقه
سلیقه
ضیق وقت
ضیق وقت