آتش‌پا

لغت نامه دهخدا

( آتش پا ) آتش پا. [ ت َ ] ( ص مرکب ) مجازاً تندرو. دوان:
باز در بستندش و آن درپرست
بر همان امید آتش پا شده ست.مولوی.جنیبت بس که آتش پای گشته
هلال نعل پروین سای گشته.امیرخسرو دهلوی.

فرهنگ معین

( آتشپا ) ( ~. )(ص مر. ) تیزرو، بی قرار و آرام.

فرهنگ عمید

( آتش پا ) ۱. تندرو، تیزرو.
۲. بی قرار، بی آرام.

فرهنگ فارسی

( آتش پا ) تندرو دوان

فرهنگ اسم ها

اسم: آتش پا (پسر) (فارسی)
معنی: تندرو دوان

ویکی واژه

(مجاز): تندرو، چالاک، تیزرو.
بی‌قرار و مشتاق.

جمله سازی با آتش‌پا

بسته آتش‌پارهٔ من تیغ و من حیران که چون بسته باشد در میان آتش سوزنده آب
ای باد سحر خبر بده مر ما را در ره دیدی آن دل آتش‌پا را
نی سنبل تنباکویی نه آتش رخساره‌ای دل بوی خامی می‌دهد بی‌داغ آتش‌پاره‌ای
تو آتش‌پاره من خار و خس قرب تو چون خواهم چه رنجم از رقیب گر مرا پیش تو نگذارد
تو آتش‌پاره من شمع بودم زنده با وصلت دریغا سوختی آخر مرا سر تا قدم رفتی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس ننه
کس ننه
خوار
خوار
ابوطاهر گناوه ای
ابوطاهر گناوه ای
گار
گار