فرهنگ فارسی - صفحه 1050
- زارگز
- زازران
- زاغ چند
- زاغک
- زالو انداختن
- زالواب
- زاما
- زامبز
- زامور
- زامیادیشت
- زانوس رستاق
- زاهد کلا
- زاهره
- زاویه سنج
- زاویه محاطی
- زاویه مرکزی
- زاویه یاب
- زایو
- زبان ارموری
- زبان در قفا
- زبان زرگری
- زبان سرایش
- زبان نفهم
- زبان نفهمی
- زبان گرفتن
- زبانه دار
- زبرجد هندی
- زبرک
- زبط
- زجن
- زح
- زحافات
- زحزح
- زخاک
- زخرفه
- زخم برداشتن
- زخم بستن
- زخم بندی
- زخم تیز
- زخم زبان زدن
- زخم زبان
- زخم شدن
- زخم مژگان
- زخم ناخن
- زخم چشم
- زخم کاری
- زخم کردن
- زخم کش
- زخم گران
- زخمه ور
- زخمگاه
- زخیره
- زد و بند
- زد و گیر
- زدوار
- زر افسر
- زر انداز
- زر اندوده
- زر بار
- زر بخش