لغت یاب
|
دیکشنریها
دیکشنری تخصصی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
نصب
ازارمند
لغت نامه دهخدا
( آزارمند ) آزارمند. [ م َ ] ( ص مرکب ) صاحب آزار. علیل. بیمار. سقیم.
فرهنگ عمید
( آزارمند ) ۱. علیل، بیمار.
۲. دردمند، رنجور.
فرهنگ فارسی
علیل، بیمار، دردمند، رنجور
گزارش محتوای نامناسب
بیا فالت رو بگیرم!!!
بزن بریم
فال شمع
فال آرزو
فال ماهجونگ
فال لنورماند