ابن جمیع

لغت نامه دهخدا

ابن جمیع. [ اِ ن ُ ج َ ] ( اِخ ) موفق ابوالعشائر هبةاﷲبن زین الدین ، ملقب به شمس الریاسه اسرائیلی. از اطبای مصر بزمان سلطان صلاح الدین ایوبی. مولد او بفسطاط. استاد او در طب ابن عین زربی بوده و ابن جمیع نزد سلطان تقربی بسزا داشته و به تتبع لغت عرب میلی وافر می نموده چنانکه هیچگاه صحاح جوهری را از خود دور نمی کرده است. نوعی تریاق فاروق ازاختراعات اوست. و تصانیف بسیار در طب دارد از جمله :کتاب الارشاد لمصالح الانفس والاجساد. کتاب التصریح بالمکنون فی تنقیح القانون. مقالة فی اللیمون و شرابه ومنافعه. مقالة فی علاج القولنج. مقالة فی الراوند و منافعه. کتاب فی الادویة السلطانیه. کتاب فی الحدبه ( کوژی ). و مقالة فی اللیمون او را بلاطینه ترجمه کرده اند و اشتباهاً به ابن بیطار نسبت داده اند. و نسخه کتاب الارشاد او در پاریس و هم در اکسفورد موجود است و آن مشتمل است بر: 1 - مدخل و آن عبارت است از کلیات تشریح ، وظائف الاعضاء. 2 - ادویه و اغذیه. 3 - علاج امراض.4 - اقرابادین. و نیز او راست کتابی در آب و هوای اسکندریه و اوضاع صحی آن و نیز کتابی خطاب به قاضی ابوالقاسم علی بن الحسین فیما یعتمده حیث لایجد طبیبا.
ابن جمیع. [ اِ ن ُ ج َ ] ( اِخ ) ابوالحسن محمدبن احمد ( 305 -402 هَ.ق. ). از محدثین و علمای صیدا.
ابن جمیع. [ اِ ن ُ ج َ ] ( اِخ ) ابوالمعالی مجلی. وفات 550 هَ.ق. فقیه شافعی مصری. صاحب کتاب الذخائر. چندی در مصر قاضی بوده است.

فرهنگ فارسی

فقیه شافعی مصری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال قهوه فال قهوه فال چای فال چای