رها جستن

لغت نامه دهخدا

رها جستن. [ رَ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) رهایی جستن. خلاصی خواستن :
چو تنگ اندر آمد برش اژدها
همی جست مرد جوان زو رها.فردوسی.گر نشد غره بدین صندوقها
همچو قاضی جوید اطلاق و رها.مولوی.

فرهنگ فارسی

رهایی جستن . خلاص خواستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت