احتجاب

لغت نامه دهخدا

احتجاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) در پرده شدن. در حجاب شدن. ( زوزنی ). در پرده رفتن:
ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب
نیست محجوب از خیال آفتاب.مولوی.ور ببندی چشم خود را ز احتجاب
کار خود را کی گذارد آفتاب.مولوی.چون درآمد آن ضریر ازدر شتاب
عایشه بگریخت بهر احتجاب.مولوی.|| در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش.

فرهنگ معین

( اِ تِ ) [ ع. ] (مص ل. ) در پرده شدن، در حجاب شدن.

فرهنگ عمید

۱. در حجاب رفتن.
۲. پوشیدگی.
۳. (اسم ) پوشش، حجاب.

فرهنگ فارسی

درحجاب شدن، درپرده شدن، پنهان شدن
( مصدر ) در پرده شدن در حجاب شدن در پرده رفتن.

ویکی واژه

در پرده شدن، در حجاب شدن.

جمله سازی با احتجاب

خاصه گنج مخزن عصمت که گنجور زمان از کمال احتجابش خواند ناموس زمان
عشقی که سایه بر سر عالم فکنده است پنهان چه‌سان بماند خورشید و احتجاب!
«و چون در اوایل جوانی از بحث و فضلیات و شرعیات فارغ شده بود و از آن بحثها و بحث اصول کلام هیچ تحقیقی نگشود تصور افتاد که بحث معقولات و علم الهی و آنچه بر آن موقوف بود مردم را به معرفت رساند و از این ترددها باز رهاند. مدتی در تحصیل آن علوم صرف شد و استحضار آن به جایی رسید که بهتر از آن صورت نبندد و چندان وحشت و اضطراب و احتجاب از آن پیدا شد که قرار نماند و معلوم گشت که معرفت مطلوب از طور عقل برتر است چه در آن علوم هرچند حکما از تشبیه به صور و اجرام خلاص یافته‌اند، در تشبیه به ارواح افتاده‌اند. تا وقتی که صحبت متصوفه و ارباب ریاضت و مجاهده اختیار افتاد و توفیق حق دستگیر شد…»
به حکم شرع احمدی رواست اجتناب او وگرنه بهر ستر رخ چه لازم احتجاب او
ور ببندی چشم خود را ز احتجاب کار خود را کی گذارد آفتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه