دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
خیل (۹ بار)
(بر وزن علم و فلس) گمان. «خال الشیء:ظنّه» (اقرب) آن گاه رشتهها و عصاهای آنها از سحرشان، به موسی گمان میرفت که به شتاب حرکت میکند. خیلاء به معنی تکبّر از روی خیال و فرض است و مختال به معنی متکبّر از همین است فخور کسی است که مناقب خود را میشمارد و به رخ مردم میکشد. ولی تکبّر خود پسندی در نفس است. ایم کلمه در قرآن مجید سه بار به کار رفته و در هر سه بار بکار رفته و در هر سه با لفظ فخور توأم است گوئی از فخور بودن قابل انفکاک نیست. * خیل به معنی اسبان است و از لفظ خود مفرد ندارد به عقیده راغب اسبان را از آن جهت خیل گفتهاند که هر که به آن سوار شود در خود احساس تکبّر میکند و یه عقیده طبرسی علّت این تسمیه آن است که اسب در راه رفتن متکبّر است. در مفردات میگوید: خیل در اصل به معنی اسبان و سواران است و در قول خداوند هر دو مراد است و نیز در هر یک منفرداً استعمال میشود چنانکه روایت شده «یا خَیْلَ اللّهِ اَرْکَبی» ای لشگر خدا سوار شو که مراد سواران است و مثل قول آن حضرت «عَفُوتُ لَکُمْ عَنْ صَدَقَهِ الْخَیْلِ» زکوة اسبان را نسبت به شما عفو کردم که مراد اسبان است. ناگفته نماند کلمه «یا خیل اللّه ارکبی» سخن حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم است که چنان دستور میداد ابن سعد علیه و علی اتباعه لعائن اللّه، این جمله را در کربلا به لشگریان منحوس خود گفت. و خیل در آیه اسبان و سواران هر دو مراد اند گرچه سواران شیطان نحوه دیگر اند و در «جلب» گذشت ولی در آیه «وَ مِنْ رَباطِ الْخَیْلِ» ظاهراً فقط اسبان مراد است و کلمه «رباط» که به معنی بستن است مانع از اراده سواران ولی در نهج البلاغه مواردی هست که از خیل، اسبان و سواران هر دو اراده شده مثل «هذا اَخُو غامِدٍ وَ قَدْوَرَدَتْ خَیْلُهُ الْاَنْبارَ... وَ اَزالَ خَیْلَکُمْ عَنْ مَسالِحِها» (خطبه27).