ذو صبوح

لغت نامه دهخدا

ذوصبوح. [ ص َ ] ( ع اِ مرکب ) پگاه. صبح زود: اتیته ذاصبوح ؛ آمدم او را پگاه. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

پگاه . صبح زود .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال عشق فال عشق فال راز فال راز فال قهوه فال قهوه