نکف

لغت نامه دهخدا

نکف. [ ن َ ] ( ع مص ) اشک از رخ فراتر کردن به انگشت. ( تاج المصادر بیهقی ). به انگشت اشک از رخسار پاک کردن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || برگردیدن و عدول نمودن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پی گم کردن . || سپری کردن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قطع کردن. به پایان رساندن. تمام کردن . || از باران بگذشتن. ( تاج المصادر بیهقی ).
نکف. [ ن َ ک َ ] ( ع اِ ) غدودهای خرد که در بن زنخ میان نرمه گوش و پس گوش باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نام هریک از دو غده بزاقی که هریک در جانبی از سر، خلف گوش نزدیک فک اسفل جای دارند و گوش گل آماس این غده هاست ، و یکی ِ نَکَف ، نَکَفة است. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) ننگ داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ازمنتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نَکْف.( ناظم الاطباء ). || بازایستادن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). امتناع کردن. ( از اقرب الموارد ). نَکْف. ( ناظم الاطباء ). || بیزار شدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تبرا کردن. ( از اقرب الموارد ). || دردناک گردیدن دست. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

غدود های خرد که در بن زنخ میان نرم. گوش و پس گوش باشد . نام هر یک از دو غد. بزاقی که هر یک در جانبی از سر خلف گوش نزدیک فک اسفل جای دارند و گوش گل آماس این غده هاست و یکی نکف نکفه است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)
نَکْف و اِسْتِتْکاف به معنی ابا و امتناع است . مسیح هرگز امتناع نمی‏کند از اینکه خدا را بنده باشد ایضاآیه 173. ازهمین سوره. در نهج البلاغه حکمت 372 آمده:« فَاِذا ضَیَّعَ الْعالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْکَفَ الْجاهِلُ أَنْ یَتَعَلَمَ».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت فال مارگاریتا فال مارگاریتا