لغت نامه دهخدا
متقین. [ م ُت ْ ت َ ] ( ع ص، اِ ) جمع عربی متقی در حالت نصبی و جری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
از صادقین و فا طلب از قانتین ادب
وز متقین حیا وز مستغفرین بیان.خاقانی.چون چنین خواهی خدا خواهد چنین
میدهد حق آرزوی متقین.مولوی.و رجوع به متقی شود.
متقین. [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) آراسته شونده و آراسته. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آراسته وزینت داده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).