عبدالصمد یکی از نامهای رایج در میان مردان ایرانی است و معنای آن به صورت بنده خداوند بینیاز تفسیر میشود. این نام نشاندهنده وابستگی به خداوندی است که از هر نیازی بینیاز است و به نوعی تواضع و بندگی را در خود جای داده است. همچنین، عبدالصمد به عنوان یکی از شخصیتها نیز شناخته میشود که میتواند در تاریخ و فرهنگ ایران جایگاه ویژهای داشته باشد. این نام به خوبی نمایانگر اعتقادات مذهبی و فرهنگی مردم ایران است و نشاندهنده ارتباط عمیق آنها با معانی معنوی و الهی میباشد. در واقع، عبدالصمد نه تنها یک نام، بلکه نمادی از احترام و عشق به خداوند است که در زندگی روزمره و فرهنگ مردم ایران مشهود است.
عبدالصمد
لغت نامه دهخدا
عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن عبدالوهاب بن الحسن بن محمدبن عساکر الدمشقی ثم المکی. رجوع به ابن عساکر ابوالیمن امین الدین عبدالصمد و نیز رجوع به الاعلام زرکلی شود.
عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ]( اِخ ) ابی عبداﷲ با کثیرالیمنی. وی شاعر و کاتب انشاء سلطان عمربن بدر بود. او را دیوانی است. وی به سال 1025 هَ. ق. به الشحر درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن عباس. وی عم منصور و به سال 147 هَ. ق. عامل او به مکه و طائف بود سپس ولایت مدینه یافت و به سال 159هَ. ق.المهدی او را عزل کرد و به سال 162 هَ. ق. وی را ولایت جزیره داد و در 163 او را دیگر بار معزول ساخت وتا سال 166 به زندان افکند. وی به سال 104 هَ. ق. متولد و در 185 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن المعدل بن غیلان از شعراء دولت عباسی است و شاعری هجاگوی بود. مولد و منشاء او بصره بود. و به سال 240 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). و رجوع به ابن المعدل شود.
عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) ابن منصوربن الحسن بن بابک. رجوع به ابن بابک عبدالصمد در این لغت نامه و الاعلام زرکلی شود.
عبدالصمد. [ ع َ دُص ْ ص َ م َ ] ( اِخ ) بدخشی در هراة به امر سلطان ابوسعید تاریخ او میگفته و از شعرای عصر او بود. از اشعار اوست:
ز ماهی هیاهوی تا ماه بود
سر آوازشان جانم اﷲ بود.( از مجالس النفائس ص 210 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
معنی: بنده پروردگار بی نیاز، بنده ی خدای بی نیاز، ( اَعلام ) ) عبدالصمد بن ابراهیم، ابواحمد فارسی حصری [، میلادی] محدث، مقری، معروف به قاری الحدیث اهل تبریز، وی در مکه دانش آموخت و در بغداد سکونت گزید و در همین شهر درگذشت، آثار او: اسباب العجائب، مختصر حِرز الاَمانی، ازشاطبی، الاکسیر فی التَّفسیر، اربعون حدیثاً، مختصر تفسیر الرّسعَنی، ) عبدالصمد شیرازی [، ] ملقب به شیرین قلم، نقاش ایرانی و از پدید آورندگان مکتب هندو ایرانی، پس از یادگیری نقاشی در شیراز به جمع هنرمندان تبریز ملحق شد و رابطه ی نزدیکی با میر سیدعلی برقرار کرد و به درخواست همایون شاه با جمعی از هنرمندان به هند مهاجرت کرد، در آنجا با همکاری میر سیدعلی و هنرمندان هندی کارگاه هنری همایون شاه را در دهلی دایر کرد و شاگردانی را تربیت کرد، در تصویرگری کتاب بزرگ حمزه نامه که شامل تصویر روی پارچه است شرکت داشت، از آثار اوست: مرد عمامه به سر سوار بر اسب، مجنون در میان وحوش، و دستگیری ابوالمعالی، ) عبدالصمد بن عبدالله علوی، شمس الدین [زنده قمری] متکلم از آثار او: الجوهرةالخالصة عن الشّوائب فِی العقائد المتقدّمة علی جمیع المذاهب، ) عبدالصمد بن فقیه [زنده ] ادیب و صوفی مؤلف کتاب اَنیس المتَّقین در تصوف، ) عبدالصمد قرطبی [، قمری] محدث و فقیه و قاضی مالک اندلسی از آثار او: مختصر فی الشروط والاحکام، ) عبدالصمد مصری [ قمری] محدث، مؤلف الجواهرالسَّنِیَّة فی النسیة و الکرامات الاحمدیّة، ) عبدالصمد همدانی [ میلادی] فقیه امامی، عابد و زاهد، مجاور کربلای معلّی و مقتول در همان شهر در سال از آثار او: تجرالمعارف، به فارسی در لغت
جملاتی از کلمه عبدالصمد
مگر عبدالصمد خوانند قومش بیکسانست بیداری و نومش
به شیخ عبدالصمد آن نجم ثاقب محمد عابد والا مناقب
احمد عبدالصمد ستاده ببالینش گریه کنان بود همچو ابر به نیسان