قزوین

لغت نامه دهخدا

قزوین. [ ق َزْ ] ( اِخ ) ( دریای... ) دریای خزر. رجوع به خزر ( دریای... ) شود.
قزوین. [ ق َزْ ] ( اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است و تا ری بیست وهفت فرسنگ و تا ابهر دوازده فرسنگ فاصله دارد. این شهر دراقلیم چهارم قرار دارد. طول آن 75 درجه و عرض آن 37درجه است. ابن فقیه گوید: نخستین بنیادگذار این شهر شاپور ذوالاکتاف بود که ابهر را نیز پی افکند. قلعه قزوین به فارسی کژین خوانده میشد و میان آن و دیلم کوهی است که شاهان آن سرزمین پادگانی از اسواران در آنجا مستقر کرده بودند که در هنگام جنگ دیلمیان را دفع کنند و شهر را از راهزنان نگه دارند. عثمان بن عفان «برأبن عازب » را به سال 24 هَ. ق. به حکومت ری برگزید. وی نخست به ابهر وارد شد و آنجا را گشود و سپس به قزوین کوچ کرد. مردم آن خواستار صلح و سازش شدند و او شرایطی را که مردم ابهر پذیرفته بودند به آنان پیشنهاد کرد. همه آن شرایط را بجز جزیه پذیرفتند، زیرا آنان از جزیه گریزان بودند ولی او گفت گریزی نیست ، و چون چنین دیدند اسلام آوردند و به جای خود ماندند و سرزمین آنان عشریةبده گردید، آنگاه براء پانصد تن از مسلمانان را بر آنان گماشت که در میان آنان طلیحةبن خویلد اسدی و میسره ٔعائدی و گروهی از بنی تغلب بودند و زمینهائی را به آنان واگذاشت که کسی را بر آنها حقی نبود. آنان زمینها را آباد کردند و چاههائی درآوردند و آبها به جریان انداختند و سکنه آن سرزمین خوانده شدند و کار آنان در آنجا چون کار اساوره در بصره بود، که با هرکه میخواستند میتوانستند باشند. گروهی از آنان به کوفه رفتند و با زهرةبن حویه هم سوگند شدند و آنان را حمراء دیلم خوانند و بیشتر آنان در جای خود اقامت گزیدند. یکی از مردانی که همراه براء به قزوین آمده ، گوید:
قد یعلم الدیلم اذ تجارب
لما اتی فی جیشه ابن عازب
بأن ظن المشرکین کاذب
فکم قطعنا فی دجی الغیاهب
من جبل و غر و من سیاسب
گویند: چون سعیدبن عاصی بن امیة پس از ولیدبن عقبه به حکومت کوفه منصوب شد با دیلمیان جنگید و آنان را شکست داد و به قزوین وارد شد و آنجا را شهر کرد و پادگان نظامی کوفیان برای دفع دیلمیان گردانید و موسی هادی چون به ری رفت به قزوین وارد شد و فرمان داد شهری در برابر آن بسازند وآن به شهر موسی مشهور شد، و زمینی به نام رستم آباد خرید و برای مصالح آن شهر وقف کرد و عمرو رومی حکومت آن را داشت و سپس فرزندش محمدبن عمرو و مبارک ترکی در آن دژی بنیاد کرد که آن را مبارکیه خوانند و در آن گروهی از موالی او بودند. محمدبن هارون اصفهانی گوید: هارون الرشید به آهنگ خراسان از همدان گذشت ، مردم قزوین راه را بر وی گرفتند و مشکلات خود را بیان داشتند و خواستار شدند که در عشریه ای که از غلات میدهند تخفیفی داده شود. هارون الرشید به قزوین درآمد و مسجد جامع آن را بنا نهاد و نام خود بر لوح سنگی بر در آن نصب کرد و برای آن دکان ها و مستغلات خرید و آنها را برای مصالح شهر و تعمیر قبه و باروی شهر وقف کرد. گوید: وی یکی از روزها بر گنبدی که بر فراز دروازه شهر بود بالا میرفت. آن قبه بسیار مرتفع بود و بر بازارها اشراف داشت. در این هنگام شیپورها به صدا درآمد، او به مردم مینگریست که دکانهای خود را می بندند و شمشیرها و زره ها و همه سلاح های خود برمیگیرند و با پرچم های خود بیرون میروند. دلش به حال آنان سوخت و گفت اینان مردمی سلحشورند و باید برای ایشان کار کرد و در این باره با نزدیکان خود به مشورت پرداخت و از هر یک سخنی و عقیده ای شنید و آنگاه گفت بهترین و شایسته ترین کار برای آنان این است که آنان را از خراج معاف داریم و فقط وظیفه قصبه را بر آنان مقرر کنیم ، و آن وظیفه در سال ده هزار درهم بود. محدثان در فضائل قزوین اخباری نقل کنند که نزد حافظان نکته سنج حدیث درست نیست ، مثلاً از پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم روایت کنند که گفت : مَثَل قزوین در روی زمین مَثَل بهشت عدن است در جنان. حجاج بن یوسف ثقفی فرزند خود محمد را به جنگ دیلمیان فرستاد. وی به قزوین وارد شد و در آن مسجدی بنا نهاد و نام خود را بر آن نوشت ، و آن مسجد بردر خانه بنی جنید قرار داشت و آن را مسجد ثور میخواندند. و آن همواره بود تا هارون الرشید مسجد جامع را ساخت. گروه بسیاری از مشاهیر و محدثان به قزوین منسوبند. ( معجم البلدان ). زکریابن محمد قزوینی در آثارالبلاد آرد: قزوین شهر بزرگ و آبادی است در فضائی از زمین پهناور و بلند دارای خاکی نیکو و باغهای بسیار بادرختان فراوان و گیاهان خوب که مانند آن در دیگر شهرها نیست. این شهر مرکب از دو شهر است در میان یکدیگر، شهر کوچک که شهرستان نامیده میشود دارای بارو و دروازه هائی است که شهر بزرگ آن را فروگرفته و آن نیز بارو و دروازه هائی دارد. موستانها و باغستانها از هرطرف به شهر بزرگ احاطه دارد و مزارع نیز به باغستانها محیط است. آنجا را دو وادی است که یکی را دره دیزج و دیگری را ازنزک گویند. از بناهای تاریخی آن مسجد شایگان و مسجد شهرستانک و مسجد دهک و مسجد باب المشبک چسبیده به بارو است و آنها جایگاههایی هستند که اَبدال به آنجاها میروند، و از جاهای شگفت آمیز آن مقصوره جامع است که آن را امیر زاهد خمارتاش غلام عمادالدوله صاحب قزوین بنیاد کرده است. گنبد بیمانند آن درغایت ارتفاع و خربزه ای شکل است و ساختمان زیبا و بلند آن نه در شهرهای اسلام مانند دارد و نه در شهرهای کفار. گورستان باب المشبک قزوین مزار بسیاری از دانشمندان و شهداء و صلحاء و پارسایان است. ( از آثارالبلاد ).

فرهنگ فارسی

۱ - شهرستان قزوین جزو استان قزوین و مرکب است از ناحیه ای کوهستانی و یک دشت هموار و مرتفع که در سر راههای مهم شمال ایران قرار گرفته و موقع ارتباطی مهمی دارد زیرا راه گیلان را به تهران و مغرب ایران و راه آذربایجان را به تهران و مغرب ایران و همچنین همدان و قسمتهای غربی را بپایتخت متصل میسازد . بخشهای قزوین شامل حومه ضیائ آباد معلم کلایه آوه و طارم سفلی است . قسمت شمالی شهرستان ناحیه ای است کوهستانی و بهترین قصبه آن فشندک در قله مشهور الموت در شمال طالقان واقع است . در قسمت جنوبی شهرستان قزوین بین قزوین و ساوه دشت وسیعی قرار گرفته و یک رشته کوه موسوم به خرقان در میان آن کشیده شده . محصول قزوین انگور و شراب است . صنعت نجاری قزوین نیز شهرت دارد . ۲ - شهر قزوین مرکز شهرستان است که در دامنه سلسله جبال البرز و در سرراه شوسه تهران - رشت آذربایجان و همدان قرار گرفته و تا تهران ۱۴٠ کیلومتر فاصله دارد . دشت و سردسیر معتدل است و موقع تجاری مهمی دارد . جمعیت آن بالغ بر ۱۳۹۲۵۸ تن است . آب آن از ۵۴ آب انبار قدیمی و ۷ رشته قنات تامین میشود و مع هذا کفاف شهر را نمیدهد . در این شهر کارخانه های پارچه بافی قالی بافی آرد و غیره وجود دارد . این شهر در اوایل عهد صفویه تا اواسط سلطنت شاه عباس بزرگ پایتخت ایران بود و آثار تاریخی آن عبارتند از : مسجد جامع ( صحن کوچک آن از دوره هارون الرشید است ) سردرب عالی قاپو ( شهربانی کنونی ) از بناهای عهد صفویه عمارت چهل ستون ( موزه فعلی ) از عهد صفویه شاه زاده حسین ( تاریخ بنا ۹۶۷ ه. زمان شاه طهماسب صفوی ) مدرسه حیدریه ( از بناهای صفویه ) و مقبره حمد الله مستوفی .
دریای خزر

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] قزوین، شهری در حوزه مرکزی ایران. این شهر در دوره اسلام به جهت هم مرزی با شمال ایران و محل حضور دیلمیان، مهم و مورد توجه دستگاه خلافت اموی و عباسی بوده و مسلمانان، قزوین را مرز مبارزه با دیلمیان می دانستند. گروهی از اسماعیلیان به رهبری حسن صباح در منطقه رودبار در قلعه الموت ساکن بودند و این شهر تا قبل از صفویه، شهر سنی مذهب و گروه های شیعه اسماعیلی و غیره به عنوان گروه محدودی در آن شهر بوده اند. شاه طهماسب صفوی وقتی تبریز را برای پایتختی، امن ندید، آن را به قزوین منتقل و در این دوره، قزوین پیشرفت سریعی یافت. این شهر، شخصیت های دینی، مدارس علمیه و کتابخانه های فعال و پررونقی داشته که نویسندگانی همچون سمعانی، مستوفی و دیگرانی به نام و محل آنها اشاره کرده اند.
قزوین در حوزه مرکزی ایران. این شهر از سمت شمال به گیلان و مازندران، از غرب به زنجان و همدان، از جنوب به اراک و از سمت شرق به تهران محدود می باشد.این شهر در ۱۵۳ کیلومتری پایتخت قرار گرفته است.
مستوفی درباره نام قزوین می گوید: در جنگ بین ساسانی ها با دیلمیان، زمانی لشکر ساسانی ها به اینجا رسید، فرمانده لشکر دید لشکر کمی بهم ریخته است و به زیردست خود گفت «کش وین» یعنی لشکر را منظم کن. این نام بر آن منطقه ماند و بعدها عرب ها آن را معرب کردند به قزوین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم