لغت نامه دهخدا
باد زره گر شده ست آب مسلسل زره
ابر شده خیمه دوز باغ مسلسل خیم.منوچهری ( یادداشت ایضاً ).از زره گر، زره طلب نه جوال.سنائی ( ایضاً ).ای زلف یار من زرهی یا زره گری
یا پیش تیر غمزه دلبر زره دری.ادیب صابر ( ایضاً ).در ملک دشمن از تف قهر تو آب تیغ
ز انگشتهای دست زره گر فروچکد.طالب آملی ( آنندراج ).رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود.