دام مشکین

لغت نامه دهخدا

دام مشکین. [ م ِ م ُ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زلف :
دام مشکینی که من در گردن او دیده ام
آهوی مشکین شوند از بوی او نخجیرها.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از زلف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ای چینگ فال ای چینگ فال جذب فال جذب فال راز فال راز