راه توشه

لغت نامه دهخدا

راه توشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ مرکب ) آنچه از خوردنی که مسافر همراه خویش برگیرد. توشه راه. زاد راه :
هریکی در جوال گوشه خویش
کرده ترتیب راه توشه خویش.نظامی.وآن لحظه که در غم تو می مرد
غمهای تو راه توشه می برد.نظامی.چون شدم سربزرگ درگاهش
یافتم راه توشه از راهش.نظامی.

فرهنگ عمید

توشۀ راه، آذوقۀ مسافر.

فرهنگ فارسی

آنچه از خوردنی که مسافر همراه خویش بر گیرد . توش. راه . زاد راه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چوب فال چوب فال جذب فال جذب فال نخود فال نخود