لغت نامه دهخدا
- متوسل شدن ؛ دست آویز قراردادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- || نزدیکی جستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| کسی که بر آن اعتماد میکنند و بر وی تکیه مینمایند. || متصل کننده و وصل نماینده. || متصل شده. ( ناظم الاطباء ). || دزدنده. یقال توسل ابلی ؛ ای سرقه. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). شتر دزد. ( ناظم الاطباء ).