فیاض. [ ف َی ْ یا ] ( ع ص ) جوانمرد و بسیار بخشنده. ( منتهی الارب ). بسیار فیض رساننده. ( از اقرب الموارد ): نهر فیاض ؛ جوی پرآب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). - فیاض عنایت ؛ به کنایت ، خداوند تعالی : چو فیاض عنایت کرد یاری بیار ای کان معنی تا چه داری.نظامی. فیاض. [ ف َی ْ یا ] ( اِخ ) تخلص شیخ ابوالفضل دکنی برادر فیضی دکنی معروف است. ( از سبک شناسی بهار ج 3 ). رجوع به دکنی شود.
فرهنگ معین
(فَ یّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - بسیار فیض - دهنده ، بسیار بخشنده . ۲ - جوانمرد. ۳ - جوی پر آب .
فرهنگ عمید
۱. پربرکت، فیض دهنده. ۲. بخشنده و جوانمرد.
فرهنگ فارسی
لاهیجی عبدالرزاق بن علی متکلم و حکیم ایرانی ( ف. ۱٠۵۲ هق . ) . وی داماد و شاگرد صدرالدین شیرازی بود و در ادب و شعر و کلام دست داشت . از اوست شوارق دو جلد در شرح تجرید - الکلام گوهر مراد در کلام سرمایه ایمان در کلام شرح فصوص الحکم د رتصوف ( عربی ) شرح فصوص الحکم ( بفارسی ) دیوان شعر شامل ۵٠٠٠ بیت . جوی یاچشمه پر آب، بسیارفیض دهنده، مردبسیاربخشنده، جوانمرد ( صفت ) ۱ - بسیار فیض دهنده بسیار بخشنده ۲ - جوانمرد ۳ - جوی پر آب . تخلص شیخ ابوالفضل دکنی برادری فیضی دکنی معروف است .
فرهنگ اسم ها
اسم: فیاض (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: fayyāz) (فارسی: فياض) (انگلیسی: fayyaz) معنی: جوانمرد و بخشنده، دارای آثارِ مفید، پر برکت
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] فیاض (ابهام زدایی). فیاض ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ویکی واژه
بسیار فیض - دهنده، بسیار بخشنده. جوانمرد. جوی پر آب.