لغت نامه دهخدا
رهاورد موری فرستد به پیل
دهد پشه را راتب جبرئیل.نظامی.گر نروی در جگرت خون نهند
راتبت از صومعه بیرون نهند.نظامی.آرزوی من استطلاق راتبی باشد مرتب روز بروز بر من از الوان موائد مطبخ خاص بقدر کفایت. ( ترجمه محاسن اصفهانی ).
|| رزق و نفقه معلوم. ( شعوری ج 2 ص 3 ) :
این سخن بشنو مکن هرگز جدل
هرکسی را هست راتب از ازل.میرنظمی ( از شعوری ج 2 ورق 3 ).