انجین

لغت نامه دهخدا

انجین. [ اَ ] ( اِ ) ریزه ریزه. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || ( نف )ریزه ریزه کننده. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ) ( فرهنگ سروری ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
دایم آتش بود تنور آشوب
اگر انجینش این بود پیوند.ابن یمین ( از فرهنگ سروری ).|| کاهگل مالنده. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ). || امر به معنی اول نیز هست یعنی ریزه ریزه کن. ( از برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج )( از هفت قلزم ). و رجوع به انجیدن شود.

فرهنگ معین

( اَ ) ۱ - (ص . ) ریزه ریزه . ۲ - (اِفا. ) ریزه کننده .

فرهنگ عمید

ریزه ریزه، ریزریزشده، بریده شده.

فرهنگ فارسی

ریزه ریزه، ریزریزشده، بریده شده ، ونیزبه معنی ریزه کننده(ازمصدرانجیدن )
۱ - ریزه ریزه. ۲ - ( اسم ) ریزه کننده

ویکی واژه

ریزه ریزه.
ریزه کننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی