تقسیم

تقسیم

تقسیم در زبان فارسی به فرایند تفکیک و توزیع اشاره دارد که می‌تواند در موقعیت‌ها و زمینه‌های گوناگون به کار رود.

در علم ریاضیات: این اصطلاح به عملیاتی اشاره دارد که در آن یک عدد (مقسوم) به تعدادی برابر قسمت می‌شود تا عدد دیگری (مقسوم‌علیه) به دست آید. به عنوان مثال، در عمل 10 تقسیم بر 2، عدد 10 به دو قسمت برابر تقسیم می‌شود و نتیجه 5 به دست می‌آید.

در علوم اجتماعی و انسانی: این واژه می‌تواند به معنای قسمت کردن منابع، وظایف یا مسئولیت‌ها بین افراد یا گروه‌ها باشد. مثلاً در یک پروژه، وظایف ممکن است بین اعضای تیم توزیع شود.

در جغرافیا: این مفهوم به معنای بخش کردن مناطق، کشورها یا استان‌ها به قسمت‌های کوچکتر است. به عنوان مثال، می‌توان یک کشور را به استان‌ها یا شهرستان‌ها تقسیم کرد.

لغت نامه دهخدا

تقسیم. [ ت َ ] ( ع مص ) وابخشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || بخش کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ).بخش بخش کردن ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).قسمت کردن. بخش کردن قسمت کردن مال را میان شریکان و معین کردن نصیب هریک. ( از اقرب الموارد ). قسمت و توزیع و بخش بخش کردگی و به اصطلاح حساب عملی که بواسطه آن تعیین میشود که عددی چند دفعه شامل عددی دیگر میگردد. ( ناظم الاطباء ). || پریشان نمودن زمانه قوم را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). پراگنده کردن. ( غیاث اللغات ). || نیکو گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نیکوکردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || ( اصطلاح بدیع ). نام صنعتی است که شاعر در مصراع چند چیز راذکر کند بعد چند چیز دیگر را ذکر نماید که به آنها هر واحد تعلق دارد. ( غیاث اللغات ). و آن چنان باشد که شاعر معنیی بگوید و تفاصیل آن را بیان کند چنانکه هیچ قسم از اقسام آن مهمل نگذارد. 

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - قسمت کردن. ۲ - بخش کردن عددی بر عدد دیگر. ۳ - توزیع کردن، پخش کردن.

فرهنگ عمید

۱. پراکنده کردن.
۲. بخش کردن، قسمت کردن.
۳. (اسم ) (ریاضی ) قاعده یا عملی که به واسطۀ آن معلوم می شود عدد بیشتر (مقسوم ) چند برابر عدد کمتر (مقسوم ٌعلیه ) است، یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل می شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بخش کردن قسمت کردن بخشیدن. ۲ - بخش کردن عددی بر عدد دیگر. ۳ - ( اسم ) بخش قسمت بهره. ۴ - بخش یکی ازچهارعمل اصلی و آن عملی است که توسط وی عددی را بر عدد دیگر بخش کنند تا معلوم شود که عدد اول چند برابر عدد دوم است مثلااگر۱٠ رابر۵ بخش کنیم نتیجه ۲ است پس ۱٠ دو برابر ۵ است. ده رامقسوم ( بخشی ) ۵ را مقسوم علیه ( بخشیاب ) و ۲ را خارج قسمت ( بهره ) گویند. اگر پس از تقسیم چیزی اضافه ماند آنرا باقیمانده ( مانده ) گویند مثلا باقیماند. تقسیم ۱۱ بر ۵ یک است. جمع: تقسیمات.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقسیم (ابهام زدایی). تقسیم، ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تقسیم (بلاغت)، یکی از صنایع ادبی و به معنای استیفای اقسام موجود برای یک شیء و بیان وضع آن ها• تقسیم (منطق)، یکی از اصطلاحات علم منطق و به معنای تجزیه یک کل به اجزاء، یا یک کلی به جزئیات
...
[ویکی فقه] تقسیم (بلاغت). تقسیم (بلاغت)، استیفای اقسام موجود برای یک شیء و بیان وضع آن ها است.
یکی از اسلوب های بلاغی و بدیعی قرآن "تقسیم" است. صنعت "تقسیم" آن است که ابتدا چند چیز و پس از آن چند چیز دیگر بیاورند که مربوط به همان الفاظ اول باشد و معلوم کنند که هر کدام از امور بعد مربوط به کدام یک از امور اول است. صنعت تقسیم مانند لف و نشر به دو قسم مرتب و مشوش تقسیم می شود.برخی "تقسیم" را این گونه تعریف کرده اند که چیزی را به اجزایی تقسیم و پس از آن، حکم هر جزئی را ذکر کنند؛
← مثال اول
در صنعت تقسیم، ابتدا دو یا چند چیز را ذکر می کنند و سپس به ترتیب و به طور مشخص، متعلق و وابسته هر کدام از آنها را در سخن می آورند.
← نمونه اول
تقسیم همیشه به صورت "یکی... دوم... سوم..." یا "یکی این طور، دومی آن طور" به کار می رود. صنعت تقسیم شباهت زیادی با لف و نشر دارد، با این تفاوت که در لف ونشر، معین نمی شود که کدام یک از امور نشر مربوط به کدام یک از امور لف است، و رابطه ی میان اجزا و وابسته ها را خواننده خود باید دریابد؛ اما در تقسیم این رابطه مشخص شده است. به سخن دیگر ارتباط میان اجزای نشر را در لف و نشر از قرینه می فهمیم و در تقسیم از تصریح. به طور مثال بیت زیر حالت لف و نشر دارد نه تقسیم:نباشد چون جبین و زلف و رخسار و لبت هرگز ••• مه روشن، شب تیره، گل سوری، می احمر در بیت بالا شاعر نگفته است که کدام چیز شبیه کدام است و این خواننده است که باید بین موارد ذکر شده را دریابد. مثلا بفهمد که جبین معشوق مثل ماه روشن است یا زلف او مثل شب تیره است و... پس باید گفت صنعت تقسیم آن است که در ابتدا چند چیز و بعد از آن چند چیز دیگر بیاورند که مربوط به همان الفاظ اول باشد و معلوم کند که هر کدام از امور بعد مربوط به کدام یک از امور اول است.
اقسام تقسیم
...
[ویکی فقه] تقسیم (منطق). تقسیم، یکی از اصطلاحات علم منطق و به معنای تجزیه یک کل به اجزاء، یا یک کلی به جزئیات است.
تجزیه یک کل به اجزاء، یا یک کلی به جزئیات را در اصطلاح تقسیم می گویند اما معمولا همین قسم اخیر در منطق مراد است و آن این است که یک کلی را بر حسب مصادیق مختلف آن قسمت می کنند. این گونه تقسیم موجب تفکیک و از هم جدا شدن مصادیق یک مفهوم می شود. مانند تقسیم جوهر به جوهر ممتدّ در جهات سه گانه، و جوهر بدون امتداد و سپس تقسیم جوهر ممتدّ به جسم نامی و جسم غیر نامی و تقسیم جسم نامی به حیوان و غیر حیوان و هکذا.«اما تقسیم تکثیر است از بالا به زیر، چون تقسیم جنس به انواع، و نوع به اصناف، و صنف به اشخاص، و تقسیم ذاتی به جنس و نوع و فصل، و عرضی به خاصه و عرض عام». 
شیرازی، قطب الدین، درة التاج (منطق)، ص۱۸۰.
قسمت منطقی، که یکی از اقسام قسمت و نافع ترین آنها در اکتساب تعریف است، به معنای تقسیم یک کلی به جزئیات آن است، و مجموع اقسام آن که از حاصل ضرب هر یک از کلیات خمس با دیگری و صنف و شخص به دست می آید، ۳۵ قسم است. 
انواع قسمت منطقی
قسمت منطقی، در تقسیم اوّلی، بر دو قسم است: ۱. قسمت کلی به فصول ذاتی، مانند: تقسیم حیوان به انسان و فرس و... که کاربرد این نوع بیش از دیگر اقسام است؛۲. قسمت کلی به غیر فصول ذاتی، مانند: تقسیم حیوان به عرب و عجم. 

جملاتی از کلمه تقسیم

پولگار در کتاب تکیه‌گاه ایمان سعی می‌کند تا استدلال‌های اونر را پاسخ گوید و عقلانیت یهودیت را به کرسی بنشاند. این کتاب به پنج بخش تقسیم شده‌است که هر یک وصف دسته‌ای از منتقدان دین راستین را طبق برداشت پولگار بیان می‌کند: جاهل، شکاک، طالع‌بین، باطنی و کافر.
در این گاه‌شماری هر ماه به سی روز تقسیم می‌شود و شمارش هر ماه با عدد یک شروع شده و با عدد سی خاتمه می‌یابد.
هر منفعتی که حاصل مملکت است خوبست که عادلانه تقسیم کنید
نمونه‌های آزمون خستگی ترمومکانیکی غالباً به سه دسته استواه‌ای توپر، لوله‌ای شکل و مستطیل شکل تقسیم می‌شود؛ که در ادامهٔ این بخش به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.
این استان به به سه واحد استانی (شهرستان، تا قبل از اجرای کالیکراتیس) آئتولیا-آکارنانیا در یونان مرکزی و آخا و الیس در پلوپونز تقسیم می‌شود که خود به ۱۹ بخش تقسیم می‌شوند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم