پدر خواندگی

لغت نامه دهخدا

پدرخواندگی. [ پ ِ دَ خوا / خا دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی پدرخوانده:
گوید کز روی پدرخواندگی
خواجه رشیدی را بودم پسر.سوزنی.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی پدر خوانده

جمله سازی با پدر خواندگی

پس از مطلع شدن دکستر از آنکه یک خانه از پدر بیولوژیکی تازه فوت شده‌اش (جوزف دریسکل) به او رسیده، متوجه می‌شود که هری (پدر خوانده‌اش که او را از کودکی بزرگ کرده‌است) همه حقایق را به او نگفته‌است. یک صحنه جرم مملو از خون مربوط به قاتل کامیون یخچالدار، باعث می‌شود که دکستر جزئیات بیشتری از کودکی‌اش بخاطر بیاورد؛ قتل مادرش (لورا) در یک کانتینر و تکه‌تکه شدنش توسط اره برقی. در آن زمان، دکسترِ سه ساله شاهد این صحنه بوده‌است و دو روز در کانتینر همراه با تکه‌های بدن مادرش و خون زیاد محبوس بوده‌است تا وقتی که کاراگاه پلیس، هری مورگان او را پیدا و به فرزند خواندگی قبول می‌کند. سال‌ها پیش، هری تمام پرونده‌های مربوط به قتل لورا موزر را از بین برده‌است تا دکستر آن‌ها را پیدا نکند و آن روز برایش بیشتر تداعی نشود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت