قمیص
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
جمله سازی با قمیص
سرم خوش است، باین سرخوشت کنم کاینک قمیص یوسفی آورد ریح رحمانی
چون گل مقصود از چمن امید برست و بیافت آنچه از قوم میجست، جمله اثقال احمال در آغوش کرد و صاحب القمیصین لایجد حلاوة الایمان را فراموش کرد
چون عرب گردی، بگویی «فاعلاتن فلاعات اَبصِرُوالدنْیا جَمیعاً فی قمیصِی تَخْتَبی
وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا ای بما جاءت به الانبیاء «کِذَّاباً» ای تکذیبا و هی لغة یمانیّة فصیحة یقولون: خرّقت القمیص خرّاقا و قرئ «کذابا» بالتّخفیف مصدر کاذب.
بوی قمیص یوسف گل پیرهن وزید زد چاک دست غم بگریبان مصطفی
بی شک، آزرده می شود بدنت گر بپوشی تو را از حریر قمیص