آندون

لغت نامه دهخدا

( آندون ) آندون. ( ق ) آنجا. مقابل ایدون ، اینجا :
راه تو زی خیر و شرّْ هر دو گشاده ست
خواهی ایدون گرای و خواهی آندون.ناصرخسرو. || بدانسوی. بدان جهت :
خواسته چونان دهد که گوئی بستد
روی گه ایدون کند ز شرم گه آندون.فرخی. || چنان. مقابل ایدون ، چنین. صاحب فرهنگ منظومه گفته است :
مثل آندون چنان ، چنین ایدون
آگه آژیر بودن از چه و چون.
|| آنگاه. آن زمان. آن دم. ( جهانگیری ).
اندون. [ اَ ] ( ق ) آنجا. مقابل ایدون ؛ اینجا. ( یادداشت مؤلف ) :
زان همی خواهی که دائم می خوری تا چون زنان
سر ز رعنائی گهی ایدون و گه اندون کنی.ناصرخسرو.و رجوع به آندون و انذون شود.
اندون. [ اَ ] ( اِ ) گچ. || مرهم. || مشمع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

( آندون ) (ق . ) ۱ - آن جا. ۲ - بدان سوی ، بدان جهت . ۳ - آنچنان .

فرهنگ عمید

( آندون ) ۱. [مقابلِ ایدون] آنجا.
۲. آن سوی: خواسته چونان دهد که گویی بستد / روی گه ایدون کند ز شرم گه آندون (فرخی: ۲۸۹ ).
۳. [مقابلِ ایدون] آنگاه، آن زمان.

فرهنگ فارسی

آنجا، آنسوی، آنگاه، آن زمان، مقابل ایدون که به معنی اکنون واین زمان واینجااست
گچ . یا مرهم . یا مشمع

ویکی واژه

(قدیم): به آنسوی، به آنطرف، آنجا، بدان سوی، بدان جهت. آنچنان. مقابل ایدون. خواسته چونان دهد که گویی بستد/ روی گه ایدون کند ز شرم، گه آندون. «فرخی‌یزدی»
آندون ممکن است تغییر یافته آندُن بوده که این اصطلاح در زبان معیار باستان به دو بخش آن - دُن قابل تجزیه است؛ و معنی باستانی آن، برگشتن، برگشتن بخت، برگشتن یا عادت به انصراف کسی یا چیزی بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه فال مارگاریتا فال مارگاریتا