آزادگی

لغت نامه دهخدا

( آزادگی ) آزادگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) حریت. جوانمردی. اصالت. نجابت. شرافت. مُرُوّت. مکرمت. ( دستوراللغة ). وارستگی. مردمی :
همه آزادگی و همت تو
قهر کرده ست مر کیانا را.خسروانی یا خسروی.ابوالمظفر شاه چغانیان که برید
به تیز دشنه آزادگی گلوی سؤال.منجیک.بداد و دهش دل توانگر کنید
از آزادگی بر سر افسر کنید.فردوسی.بزرگان گنج سیم و زر گوالند
تو از آزادگی مردم گوالی.طیان مرغزی.به آزادگی از همه شهریاران
پدیدار همچون یقین از گمانی.فرخی.اینت آزادگی و بارخدائی و کرم
اینت احسانی کآن را نه کران است و نه مر.فرخی.ای صورت تو بر فلک رادی آفتاب
ای عادت تو بر تن آزادگی روان.فرخی.نشان کریمی و آزادگی
برآوردن مردم ممتحن
به آزادمردی و آزادگی
تو کس دیده ای درخور خویشتن ؟
از آزادگان هرکه او پیشتر
بشکر تو دارد زبان مرتهن...فرخی.آزادگی آموخته زو طریق
رادی گرفته زو رسوم و سنن
وآزادگان را برکشیده ز چاه
چاهی که پایانش نیابد رسن.فرخی.ای به آزادگی و نیک خوئی
نه عجم دیده چون تو و نه عرب.فرخی.تو را بمردی و آزادگی میان سپاه
هزار نام بدیع است و صدهزار لقب.فرخی.ای خوی تو خجسته و رای تو چون تو راست
دائم تو را بفضل و به آزادگی هواست.فرخی.بعلم و عدل و به آزادگی و نیکخوئی
مؤیّد است و موفق مقدم است و امام.فرخی.ملک چنانکه ز آزادگی سزید گزید
ز آهوان چو نگاری ز بتکده فرخار.فرخی.بدین کریمی و آزادگی که داند بود
مگر امیر نکوسیرت نکوکردار.فرخی.ای بحرّی و به آزادگی از خلق پدید
چون گلستان شکفته ز سیه شورستان.فرخی.همه پادشاهان همی زو زنند
بشاهی و آزادگی داستان.فرخی.دانش و آزادگی و دین و مروت
این همه را خادم درم نتوان کرد.عنصری.هزار سال همیدون بزی بپیروزی
بمردمی و به آزادگی و نیک خوی.منوچهری.خوی بد اندر ره آزادگی

فرهنگ معین

( آزادگی ) (دَ یا دِ ) [ په . ] (حامص . ) ۱ - حریت ، جوانمردی . ۲ - نجابت ، اصالت . ۳ - آسایش ، آسودگی .

فرهنگ عمید

( آزادگی ) ۱. آزاد بودن.
۲. وارستگی.
۳. جوانمردی.

فرهنگ فارسی

( آزادگی ) ۱ - حریت جوانمردی . ۲ - نجابت اصالت . ۳ - آسایش آسودگی .
حریت جوانمردی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آزادگی. «آزادگی»، برتر از آزادی است و نوعی رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور است.
آفرینش انسان بر پایه آزادی جان، و بر اساس استقلال در امور حیات و اختیار در انتخاب است. احدی حق ندارد کسی را به بردگی و بندگی خود درآورد و او را برای خواسته های خود به اسارت بگیرد. سلب آزادی و استقلال و اختیار از هر انسانی گناه کبیره و جنایتی بزرگ است.آزادی و اختیار با وجود انسان آمیخته و سرشت آدمی با این حقیقت آفریده شده است.
نعمت آزادی
آزادی و استقلال از بزرگترین نعمت های حق بر وجود انسان و عالی ترین منبع برای رشد و کمال و رسیدن به مقامات عالیه ظاهری و باطنی است. حرف زور شنیدن و زیر بار زور رفتن و قبول ستم، از بزرگترین گناهان و موجب دور شدن از رحمت حق و به خطر افتادن منافع مادی و معنوی است.آزادی و حریت و بنای انتخاب و اراده ای که حضرت حق برای رشد و کمال و شکوفائی استعداد به انسان عنایت فرموده حفظش واجب و به هنگام هجوم خطر باید از آن گرچه به قیمت از دست دادن جان باشد جانبداری کرد.
واژه آزادگی در لغت
دهخدا کلمه آزادگی را حریت، جوانمردی، اصالت، نجابت، شرافت و مروت و... تعریف می کند.
فرهنگ دهخدا، ج ۱، ص۸۳.
...
[ویکی اهل البیت] آزادگی. آفرینش انسان بر پایه آزادی جان، و بر اساس استقلال در امور حیات و اختیار در انتخاب است. احدی حق ندارد کسی را به بردگی و بندگی خود درآورد و او را برای خواسته های خود به اسارت بگیرد. سلب آزادی و استقلال و اختیار از هر انسانی گناه کبیره و جنایت بزرگ است. آزادی و اختیار با وجود انسان آمیخته و سرشت آدمی با این حقیقت آفریده شده است. آزادی و استقلال از بزرگترین نعمت های حق بر وجود انسان و عالی¬ترین منبع برای رشد و کمال و رسیدن به مقامات عالیه ظاهری و باطنی است. حرف زور شنیدن و زیر بار زور رفتن و قبول ستم، از بزرگترین گناهان و موجب دور شدن از رحمت حق و به خطر افتادن منافع مادی و معنوی است. آزادی و حریت و بنای انتخاب و اراده ای که حضرت حق برای رشد و کمال و شکوفائی استعداد به انسان عنایت فرموده حفظش واجب و به هنگام هجوم خطر باید از آن گرچه به قیمت از دست دادن جان باشد جانبداری کرد.
دهخدا کلمه آزادگی را حریت، جوانمردی، اصالت، نجابت، شرافت و مروت و... تعریف می کند. معمولا کلمه آزادگی در کنار آزادی به کار می¬رود ولی این دو تفاوتها¬ یی با هم دارند. «آزادی» در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است و به معنای رهایی تن از اسارت و نیز خلاصی از تنگناهای زندگی و انتخاب آگاهانه مسیر حق است امّا «آزادگی»، برتر از آزادی است و نوعی رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور است و نیز به معنای رهایی عقل و جان آدمی از زندان نفس و شهوت و گام برداشتن در وادی عشق و حیرت است. تعلّقات و پای بندی های انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و... در مسیر آزادی روح او، مانع ایجاد می کند و اسارت در برابر تمنّیات نفسانی، نشانه ضعف اراده بشری است. این آزادی درونی، پله اول نردبان کمال و مقدمه ای برای رسیدن به درجات بالای آزادی، یعنی آزادگی نفس است. آزادگی در اوج ارزش های انسانی قرار دارد و آدمی را از خوی پست حیوانی به بلندای معرفت و معنویت و از خاک به افلاک می رساند. آزادگی در اسلام: اسلام درباره آزادی و آزادگی به عنوان یک ارزش، اعتراف کرده، اما نه ارزش منحصر به فرد و نه آزادی با آن تعبیرها و تفسیرهای ساختگی، بلکه آزادی به معنای واقعی. حضرت علی علیه السلام در وصیت نامه اش به امام حسن علیه السلام، در نهج البلاغه، می فرماید: « وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیةٍ »
نفس و جان و روان خودت را گرامی بدار و از هر کار و پست و از هر پستی محترم بدار. نمی گوید مثلاً جان خودت را گرفتار مکن، می گوید: « أَکْرِمْ » یعنی احترام ذات خودت را حفظ کن و تن به پستی نده. همان طور که قرآن می فرماید "بزرگ ترین باختن ها، باختن خود است" این جا نیز علی علیه السلام همان معنا را به تعبیر دیگر می گوید: « وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَی الرَّغَائِبِ فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً»
پسرم برای هرچه که از دست بدهی و بفروشی می توان قیمت گذاشت ولی یک چیز داری که اگر آن را بفروشی بهایی در همه جهان برای آن پیدا نمی کنی و آن خودت هستی، یعنی همان نفس و جان و روحت؛ اگر روحت را بفروشی و تمام دنیا را به تو بدهند، دیگر برابری نمی کند. هرچند تو را بدانچه خواهانی رساند. نیز می فرماید: « وَ لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُرّا »
پسرم هرگز بنده دیگری مباش، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است. آزادگی در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستی و ذلت و حقارت نفس و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزش های انسانی ندهد.
در پیچ و خم ها و فراز و نشیب های زندگی، گاهی صحنه هایی پیش می آید که انسان ها به خاطر رسیدن به دنیا یا حفظ دارایی¬ها و تامین تمنیّات و خواسته ها یا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را می پذیرید. اما احرار و آزادگان، گاهی با ایثار جان هم، بهای «آزادگی» را می پردازند و تن به ذلت نمی دهند. امام حسین علیه السلام که خود سرور آزادگان جهانیان است در این مورد می¬فرماید: «مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ من حَیاةٍ فی ذُلٍّ»
مردن با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. آن روزی که آن بزرگوار شهید شد این اشعار را خواند: الموت خیر من رکوب العار و العار اولی من دخول النار این نگرش به زندگی، ویژه آزادگان است. نهضت عاشورا جلوه بارزی از آزادگی در مورد امام حسین علیه السلام و خاندان و یاران شهید اوست و اگر آزادگی نبود امام تن به بیعت می داد و کشته نمی شد. وقتی می خواستند به زور از آن حضرت بیعت بگیرند، منطقش این بود که: «لا وَ اللَّهِ لَاأُعْطِیکُمْ بِیدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِید»
نه بخدا قسم، من خودم را بدست خویشتن ذلیل شما نخواهم کرد و نظیر غلام ها فرار نخواهم نمود یعنی نه ذلت و نه تسلیم ! صحنه کربلا نیز جلوه دیگری از این آزادگی بود که از میان دو امر شمشیر یا ذلت، مرگ با افتخار را پذیرفت و به استقبال شمشیرهای دشمن رفت و فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی- قَدْ تَرَکَنِی بَینَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ- وَ هَیهَاتَ لَهُ ذَلِکَ هَیهَاتَ مِنِّی الذِّلَّة»

ویکی واژه

جوانمردی، بزرگ‌منشی، نجابت، اصالت، حریت، آسایش، آسودگی. بدین اشارت دلیل مردانگی و مروت و برهان آزادگی و حریت تو روشن شد. «نصرالله منشی»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم