تطایر

لغت نامه دهخدا

تطایر. [ت َ ی ُ ] ( ع مص ) پراکنده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تفرق چیزی. ( از اقرب الموارد ). || دراز گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): و فی الحدیث «خذ ما تطاول من شعرک »؛ ای طال. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || درگرفتن ابر همه آسمان را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ یُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پریدن . ۲ - پراکنده شدن . ۳ - (اِمص . ) پرش . ۴ - پراکندگی .

فرهنگ عمید

۱. پراکنده شدن.
۲. دراز شدن.
۳. فراگرفتن ابر در همۀ آسمان.

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) بریدن . ۲ - پراکنده شدن . ۳ - ( اسم ) برش . ۴ - پراکندگی .

ویکی واژه

پریدن.
پراکنده شدن.
پرش.
پراکندگی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال سنجش فال سنجش فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ماهجونگ فال ماهجونگ