تبذل

لغت نامه دهخدا

تبذل. [ ت َ ب َذْ ذُ ] ( ع مص ) ناحفاظی. ناخویشتن داری. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). عمل نفس خویشتن کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). درباختن و نگاه نداشتن چیزی. || بادروزه داشتن خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). لباس کهنه پوشیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). بادروزه داشتن جامه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بادروزه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ معین

(تَ بَ ذُّ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بخشیدن ، اعطا کردن . ۲ - (مص ل . ) خوشرویی کردن . ۳ - (اِمص . ) خوش رویی ، گشاده رویی .

فرهنگ عمید

۱. درباختن و ترک کردن چیزی: چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود / به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا (خاقانی: ۷ حاشیه ).
۲. خوش رویی کردن.
۳. گشاده رویی.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) خوشرویی کردن . ۲- در باختن و نگاه نداشتن چیزی را. ۳- ( اسم ) خوشرویی گشاده رویی . جمع : تبذلات .

ویکی واژه

بخشیدن، اعطا کردن.
خوشرویی کردن.
خوش رویی، گشاده رویی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال احساس فال احساس فال عشقی فال عشقی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی