انعدام

لغت نامه دهخدا

انعدام. [اِ ع ِ ] ( ع مص ) معدوم شدن و نیست شدن. ( ناظم الاطباء ) . || ( اِمص ) نابودشدگی. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به منتهی الارب شود.

فرهنگ معین

(اِ عِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) معدوم شدن ، نابود شدن . ۲ - (اِمص . ) نیستی ، نابودی .

فرهنگ عمید

معدوم شدن، نیست شدن، نابودی.

فرهنگ فارسی

معدوم شدن، نیست شدن
۱ - ( مصدر ) معدوم شدن نیست شدن نابود گشتن. ۲ - ( اسم ) نیستی نابودی .

ویکی واژه

معدوم شدن، نابود شدن.
نیستی، نابودی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل