اقراف

لغت نامه دهخدا

اقراف. [ اِ ] ( ع مص ) نزدیک کسی رفتن ودرآمیختن. || تهمت بر کسی نهادن. || عیب کردن و ببدی یاد کردن. || سرایت کردن بیماری از کسی به دیگری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بد نژاد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ).

ویکی واژه

شکاف بزرگ بر روی سقف که نور از آن به جایی تاریک بتابد.
ag raf
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال انگلیسی فال انگلیسی فال تک نیت فال تک نیت فال انبیا فال انبیا