لغت نامه دهخدا ( آشناگر ) آشناگر. [ ش ْ / ش ِ گ َ ] ( ص مرکب ) شناگر. آشناور. شناور. سباح. آب باز.اشناگر. [ اَ گ َ ] ( ص مرکب ) شناگر. سباح. اشناور. شناور. بر آب رونده. ( سروری ). و رجوع به اشناور شود.