این ضربالمثل در میان مردم مناطق مرکزی ایران، از جمله اصفهان، کاشان، شهرضا، نایین و یزد، بیشتر شناخته شده است و به شکل زیر بیان میشود: کاشی که عمل آمد. این شهرها به عنوان مراکز تولید کاشی هفت رنگ در دوران صفویه و قاجار و همچنین در زمان حاضر شناخته میشوند. کاشی پس از مراحل ساخت، نقاشی و لعابزنی به کوره میرفت و پس از چندین ساعت پخت، ممکن بود با مشکلاتی مانند تابدار شدن، ترکیب رنگها، کدر شدن یا سوختن مواجه شود و در نهایت خراب از آب درآید. این موضوع باعث میشد که تمام زحمات کاشیکار به هدر برود. به همین دلیل، این ضربالمثل برای توصیف کارهایی که فردی با امید و بدون دقت انجام میدهد و در نهایت نتیجهای نمیگیرد یا پس از بررسی متوجه میشود که برنامهاش اشتباه بوده، به کار میرود. به عنوان مثال: کاشی که عمل آمد، متوجه شدم آن دختر به درد همسری نمیخورد. یا کاشی که عمل آمد، فهمیدم این شخص به درد شراکت نمیخورد. همچنین کاشی که عمل آمد، متوجه شدم حساب و کتاب همخوانی ندارد. ساخت کاشی کار آسانی نیست و فرآیندی زمانبر و دشوار به شمار میآید. به همین دلیل، در گذشته به عنوان یک کار سخت و غیرقابل انجام از آن یاد میشد.