طنف

لغت نامه دهخدا

طنف. [ طَ ن ِ ] ( ع ص ) کم خوار. || متهم. || بدنیت. ( منتهی الارب ).
طنف. [ طَ ن َ / طَ ] ( ع اِ ) دوال. ( منتهی الارب ). دوالها. پوستها. پوست پاره سرخ که بر جامه دانها باشد. ( منتهی الارب ). || تهمت. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ) ( مهذب الاسماء ). بهتان. ( منتخب اللغات ).
طنف. [ طَ / طُ / طَ ن َ / طُ ن ُ ] ( ع اِ ) تندی از کوه بیرون برآمده. || آنچه بر آید از کوه. ( منتهی الارب ). || گردن. ( منتخب اللغات ). آنچه از گردن بلندی و برآمدگی داشته باشد. ( منتخب اللغات ). سر کوه.ج، اطناف، طنوف. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || هرچه بلند و بیرون آمده باشد از بنا. ( منتهی الارب ). || کرانه های دیوار به خشت فروگرفته. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || پوشش در سرا. ( منتهی الارب ). پوشش در سرای که از بنا پیش آمده باشد و از بالا درگذشته باشد. ( منتخب اللغات ).
طنف. [ طُ ] ( ع اِ ) رجوع به طَنْف شود.
طنف. [ طُ ن ُ ] ( ع اِ ) رجوع به طَنْف شود.

فرهنگ فارسی

تندی از کوه بیرون بر آمده یا آنچه بر آید از کوه.

شکوه یعنی چه؟
شکوه یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز