گورانیده

لغت نامه دهخدا

گورانیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) گورانده. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به گورانده شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) درهم و برهم کرده گره خورده ( نخ و ابریشم و مانند آن ).
گورانده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مطلقه
مطلقه
داشاق
داشاق
نغمه
نغمه
محسن لرستانی
محسن لرستانی